و درست همانطور که مردن نیازمند یک لحظه است، زندگی کردن هم نیازمند یک لحظه است. فقط چشمهایت را میبندی و میگذاری هر ترس بیهود دور شود. و بعد، در این وضعیت تازه، رها از ترس، از خودت میپرسی: «من که هستم؟ اگر میتوانستم بدون مشکوک بودن زندگی کنم چه میکردم؟ اگر میتوانستم مهربان باشم بدون ترس از مورد سوء استفاده قرار گرفتن؟ اگر میتوانستم دوست داشته باشم بدون ترس از آسیب دیدن؟ اگر میتوانستم شیرینی امروز را بچشم بدون فکر کردن به اینکه فردا دلتنگ آن طعم خواهم شد؟ اگر میتوانستم از گذشتن زمان و آدمهایی که خواهد دزدید، نترسم؟... »
چگونه زمان را متوقف کنیم by Matt Haig
My rating: 3 of 5 stars
(ترجمهی گیتا گرکانی - انتشارات هیرمند)
توی این پست یه پاراگراف از کتاب چگونه زمان را متوقف کنیم آورده بودم و گفته بودم وقتی تموم شد بیشتر دربارهش مینویسم. الوعده وفا! :)) ببخشید که طولانی شده. اگه فقط میخواید بدونید داستان کتاب دربارهی چیه یکی دو تا پاراگراف اول کافیه. :) و بله، مقادیری هم خطر اسپویل داریم!