حتما شما هم این جمله رو شنیدین که میگه همیشه بعد از دعوا تازه جوابای مناسب به ذهنمون می‌رسه. حتی ممکنه تجربه‌ش هم کرده باشین! اما من یه مسئله‌ی دیگه هم دارم که الان با ذکر دو تا مثال و رسم شکل توضیحش میدم! (قبول، بیشتر هدفم تعریف کردن مثال دومه!)

نزدیک خونه‌ی ما یه خیابون هست که چراغ قرمز سر تقاطعش اکثر اوقات چشمک‌زنه. ما ملت غیور هم که اصولا حال نداریم از پل عابر استفاده کنیم، با توجه به اینکه سر این تقاطع کلی ماشین می‌خوان بپیچن و برا همین معمولا سرعتشون زیاد نیست، از همون خیابون رد می‌شیم! یه بار من اومدم طبق عادت رد بشم یه ماشینه سریع رد شد و آقای راننده داد زد که مگه نمی‌بینی قرمزه؟ تا من سرمو برگردونم چراغو چک کنم (که چشمک‌زن هم بود) یارو رفته بود. و من تا خونه اول ذهنم درگیر بود که چه جوابایی می‌تونستم بهش بدم، بعد درگیر این شدم که کاش یه جوری بفهمه اون بود که اشتباه گفت.

مورد بعدی دیشب پیش اومد. با دوستم می‌خواستیم یکی از فیلمای جشنواره رو بریم و دوستم یه ربع دیر رسید! تو تاریکی رفتیم صندلی‌مونو پیدا کنیم که دیدیم دو تا پسره نشستن سر جای ما. مسئول سالن اومد و چون بلیت دست ما بود اون دو نفرو بلند کرد که ظاهرا عقب سالن جای خالی بود نشستن همون جا. موقعی که داشتن رد می‌شدن یه چیزی تو مایه‌های "کارتون خیلی زشته" گفتن و دو تا دوست دیگه‌شونم که بغل ما بودن یه چیزی بهمون گفتن که من خیلی متوجه نشدم. بعد از فیلم اینا اومدن با دوباره گفتنِ "حالا شما فیلمو دیدین ولی کارتون زشت بود" و "بی‌خیال حاجی ما که اصن رفتیم تو وی‌آی‌پی نشستیم!" برن که دیگه ما جلوشونو گرفتیم که چی دارید میگید این بلیت خودمون بوده! حرفشون این بود که چهار تا بلیت گرفتن و دوتاشو گم کردن، بعدشم که ما با دو تا بلیت اومدیم ادعا کردیم جای ماست!

حالا من دیگه نمی‌دونم اگه اینا بیرون سالن بلیتو گم کردن چطوری راهشون دادن تو. اگه داخل سالن گم کردن، ما چطور اومدیم تو که بلیتای اینا رو برداریم! و اصلا جدای این حرفا من و یکی از اونا تو صف کنار هم بودیم و هم من دیدم که اون گفته بود چهار تا بلیت می‌خوام هم اون باید دیده باشه که منم کارت کشیدم. (چون اول کارت کشیدیم بعد بلیتای من و ایشون و یه خانوم دیگه رو با هم دادن.) ینی می‌خوام بگم شاید اصلا اشتباه از مسئول فروش بوده، حالا یا به اونا بلیت کم داده یا دو تا شماره صندلی رو تکراری نوشتن از قبل. ولی این چهار تا اصلا فرصت نمی‌دادن ما حرف بزنیم. خلاصه یه وضعی شده بود، وسط سالن ۶ نفر داشتیم سر هم داد می‌زدیم :)) و بعدش که رفتن من تازه به فکرم رسید از مسئول سالن بپرسیم قضیه چی بوده و آیا اینا بدون بلیت راه داده شدن؟ که اونم یه کم توضیح داد و بعدش گفت اگه همون موقع که بهتون تهمت می‌زدن منو صدا می‌کردین می‌رفتیم حراست. که خب ما اینقد عصبانی شده بودیم اون لحظه به فکرمون نرسید و اون آقا هم متوجهمون نشده بود.

بعد از این ماجرا دوباره کلی ذهنم مشغول این بود که چه جوابای بهتری می‌تونستم بدم، و بعدشم اینکه کاش اگه واقعا بلیتاشونو گم کرده بودن، متوجه بشن که به جز تهمتی که زدن احتمالای دیگه‌ای هم وجود داره!

خلاصه که (پیام اخلاقی!) هیچ‌وقت فکر نکنیم فقط ماییم که راست می‌گیم! همیشه به احتمالای دیگه هم فکر کنیم، به اون طرفم فرصت دفاع بدیم، شاید یه درصد ما داریم اشتباه می‌کنیم. موقع عصبانیت ذهن آدم درست کار نمی‌کنه ولی حداقل بعدش پیش خودمون یه کم از موضع حق‌به‌جانب بودن بیایم پایین. مرسی، اه!