۴ مطلب در آبان ۱۳۹۹ ثبت شده است

درباره‌ی کالای دست دوم

سلام دوستان، امیدوارم که خوب باشین :)

یه کم مشورت می‌خوام بگیرم ازتون! چند وقته دارم فکر می‌کنم با یه سری از وسایل اضافه که نیازشون ندارم چی کار کنم. رویکرد خونوادگی ما در مورد وسایل معمولی اغلب اینه که هر چیزی رو نگه داریم شاید روزی به کار بیاد، یا اینقدر ازش استفاده کنیم تا بپوسه :)) (حالا نه به این غلظت و خساست و اینکه فکر کنید هیچی رو نمی‌بخشیم یا هیچ چیز نویی نمی‌خریم)! برا همین اگه تجربه‌ها و نظراتون رو در مورد سوالای زیر (و اگه چیز دیگه‌ای به ذهنتون می‌رسه) بهم بگین ممنون می‌شم.

۱) تا حالا جنس دست دوم خریدین؟ چیا رو حاضرین دست دوم بخرین؟ مثلا با کتاب یا وسایل الکترونیک دست دوم شاید کسی مشکل نداشته باشه، ولی آیا لباس استفاده شده (حتی اگه در حد نو باشه) می‌خرید؟ یا چیزی مثل لوازم آرایشی که بدونید یکی دو بار استفاده شدن؟!

۲) تا حالا از وسایل‌تون چیزی رو فروختین؟ وسایلی که شاید کمی استفاده شده باشن ولی سالمن، و می‌دونید که لازم‌شون ندارید. مثلا لباس یا وسایل دکوری‌ای که جای زیادی گرفتن. اصلا با اینا چی کار می‌کنین؟ لباس رو حالا می‌شه بخشید، ولی وسایل دیگه چی؟ (اگه می‌بخشین، به کجا؟)

۳) تا حالا شده کسی هدیه‌ای بهتون بده که کاملا بدون استفاده بمونه براتون؟ مثلا قابی که جایی براش ندارین یا به سلیقه‌تون نیست، یا لباسی که بعدا دیدین سایزتون نبوده؟ این یکیا رو چی کار می‌کنین؟ به نظرتون زشته آدم بعد از گذشت چند سال نخواد همه‌ی کادوهاشو نگه داره؟ زشته اگه بعضیاشون رو بفروشه یا ببخشه، به جای اینکه دورشون بندازه یا بذاره یه گوشه خاک بخورن؟

۴) تجربه‌ی استفاده (خرید یا فروش) از سایت‌ها و اپلیکیشن‌هایی مثل دیوار، شیپور، کُمدا و... رو دارین؟ چطوری بوده؟ تبادل اون کالا بین فروشنده یا خریدار رو چطوری انجام دادین؟ چه جور باشه بهتره؟

(ما تازگی چند تا وسیله‌ی خونه‌ی یکی از آشناها رو از طریق دیوار فروختیم، و اونجا اینطوری بود که خریدار میومد تو خونه وسایل رو می‌دید. ولی من الان یه تعداد از وسایل شخصی‌تر مد نظرمه که هم یکی دو تا نیستن و هم قابل حملن!)

۵) فرض کنین تصمیم به فروش یه وسیله‌ی استفاده شده گرفتین. تو قیمت‌گذاری چه چیزایی رو در نظر می‌گیرین؟

۶) تجربه‌ی فروش گوشی و لپ‌تاپ قدیمی هم اگه داشتین بهم بگین لطفا. از طریق همین سایت‌ها و مستقیم به خریدار بفروشیم بهتره یا به مغازه‌ها بفروشیم؟ به چیا دقت کنیم که سرمون کلاه نره؟!

با تشکر از توجه و پاسخ‌گویی شما :))

  • فاطمه
  • سه شنبه ۲۰ آبان ۹۹

روزی چند ساعت بدون تکنولوژی (چالش شخصی)

سلام!

آقا نزنین منو، این بار نه قراره رمزدار باشه نه اینکه هر روز هی بیام حرف بزنم :)) الان می‌گم داستان چیه.

من تو یه ماهی که گذشت سعی کردم خیلی کم برم اینستا. خیلی خیلی کم! و خب تونستم، ولی عوضش وبلاگ زیاد میومدم =)) یه دلیلش همون هر روز نوشتن بود، ولی غیر از اونم باز زیاد میومدم. از طرف دیگه این دو روز که تایمر اینستا رو برداشتم دیدم چقدر راحت اون عادت چک کردنش می‌تونه برگرده -_- حالا من قبلا هم یه وقتا محدودیتای این شکلی می‌ذاشتم. ولی همون‌طور که به احتمال ۹۹٪ تجربه کردین، کافیه آدم یه روز یه کم بیکار باشه و همون اولِ روز بره سراغ چک کردن اینستا یا یه برنامه‌ی دیگه، و بعد دوپامینه که ترشح می‌شه و تهش می‌بینی شب شده و هنوز داری الکی یه صفحه رو رفرش می‌کنی :))

از این چالش‌های دوپامین دیتاکس (Dopamine Detox، اگه خواستین سرچ کنین) قبلا چند جا دیده بودم و بعضی وقتا به روش خودم اجراشون کرده بودم (مثل همین ماه پیش)، ولی امشب که عکس زیر رو تو کانال الی دیدم، فکر کردم این بار اینو انجام بدم. مخصوصا که دیدم فردا اول ماه میلادی هم هست و مثل شنبه می‌مونه D:

  • فاطمه
  • شنبه ۱۰ آبان ۹۹

سی روز نوشتن - پایان

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • فاطمه
  • جمعه ۹ آبان ۹۹

جنگ جریان‌ها

سلام

چند وقت پیش دو تا فیلم دیدم که می‌خواستم درباره‌شون بنویسم و بالاخره امروز پیش‌نویسم رو کامل کردم. از اون‌جایی که فیلم‌ها حالت زندگی‌نامه‌ای دارن من داستان‌شون رو تا حدی توضیح دادم و از نظر خودم اسپویل نیست. ولی اگه می‌خواین که همه چی براتون جدید باشه، تا بالای عکس اول و بعد بخش آخرو بخونین و بعد تصمیم بگیرین :)) از لحاظ تاریخی هم این پست چیزاییه که صرفا از این فیلم‌ها و یه سرچ مختصر فهمیدم و شامل توضیحای علمی نمی‌شه تقریبا.

احتمالا اولین بار اسم تسلا رو تو فیزیک دبیرستان دیدم. تا جایی که یادمه تنها چیزی که اونجا به اسمش بود واحد اندازه‌گیری شدت میدان مغناطیسی بودش! توی دانشگاه خیلی یادم نمیاد به اسمش برخورده باشم با اینکه مباحث مربوط به میدان مغناطیسی و موتور القایی و... رو تو فیزیک ۲ و مبانی برق داشتیم. حتی تو آزمایشگاه مبانی برق یه جلسه به موتور جریان مستقیم و یه جلسه به موتور جریان متناوب اختصاص داشت، ولی بگو بعد از امتحانش یه کلمه یادم مونده باشه :دی

خلاصه گذشت تا فیلم پرستیژ رو دیدم. نمی‌دونم دیدین یا نه ولی اگه خیلی کلی و بدون اسپویل بخوام بگم، داستان رقابت دو تا شعبده‌بازه. این وسط یکی‌شون برای اینکه اجرای بهتری داشته باشه می‌ره پیش تسلا و ازش می‌خواد یه دستگاه براش بسازه. چیزی که توی فیلم می‌بینیم اینه که تسلا با دستیارش اومدن تو یه شهری (کلرادو) و تو کوه‌ها یه کارگاه درست کردن و یکی از آزمایش‌هاشون هم اینه که جریان برق رو بدون سیم منتقل کنن. یه جا اشاره‌ی کوچیکی هم به دعوای تسلا و ادیسون می‌شه، ولی داستان تسلا تو این فیلم یه داستان فرعیه و خیلی بهش پرداخته نمی‌شه.

کم‌کم بیشتر از اختلاف بین ادیسون و تسلا چیزایی به گوشم می‌خورد. می‌شنیدم تسلا خیلی حقش ضایع شده و ایده‌هاش دزدیده شدن و از اون‌طرف ادیسون هم همچین مخترع علیه السلامی نبوده :)) ولی خیلی نرفته بودم دنبال قضیه، تا اینکه اخیرا قسمت شد دو تا فیلم در این‌باره ببینم: جنگ جریان‌ها (The Current War: Director's Cut) و تسلا (Tesla). (بعدشم دوباره پرستیژ رو به عنوان مکمل دیدم!)

به ترتیب از راست: تسلای واقعی! و تسلا تو فیلم‌های جنگ جریان‌ها، تسلا و پرستیژ.

منظور از جنگ جریان‌ها تو عنوان فیلم اول، اختلافیه که اواخر قرن نوزدهم (حدود سال ۱۸۸۰) سر جریان مستقیم (DC) و جریان متناوب (AC) بین توماس ادیسون و جرج وستینگ‌هاوس، و بعدا نیکولا تسلا پیش اومد. وستینگ‌هاوس هم یه مخترع و البته سرمایه‌دار بود. تسلا اون موقع هنوز جوون بود و کسی نمی‌شناختش. اول برای ادیسون کار می‌کرد ولی ادیسون خیلی تحویلش نگرفت (مخصوصا وقتی تسلا از مزایای جریان متناوب می‌گفت) و پول گنده‌ای رو که وعده داده بود، بهش نداد. (عملا بهش گفت باهات شوخی کرده بودم و تو sense of humor ما آمریکایی‌ها رو درک نمی‌کنی :| ) پس تسلا اومد بیرون و سعی کرد شرکت خودش رو راه بندازه و با ادیسون رقابت کنه که اونجا هم سرش کلاه گذاشتن و خلاصه بعد از کلی بدبختی آخر سر رفت با وستینگ‌هاوس شریک شد. این دیالوگ قابل تامل برای جاییه که رییس تسلا می‌خواست اونو اخراج کنه:

Big ideas, but you can't see the real force that moves things. And it's not AC/DC, it's not currents. It's currency! And that's the only motor I'm interested in.

ادیسون که از طریق جریان مستقیم داشت شهرهای آمریکا رو یکی‌یکی روشن می‌کرد، معتقد بود جریان متناوب به خاطر ریسک برق‌گرفتگیش کشنده‌س. اون حتی در حضور خبرنگارا یه اسب رو با این جریان کشت که حرفشو ثابت و وستینگ‌هاوس رو بدنام کنه! این وسط و با این ایده، صندلی الکتریکی هم برای اعدام ساخته شد که سر اینم دعوا بود کار کی بوده. ادیسون اوایل اصلا نمی‌خواست درگیر چنین اختراعاتی باشه. اما بالاخره یه جا تو جریان همون دعواهاشون، مخفیانه به ساخت این صندلی کمک کرد که آخرشم لو رفت! (جالب اینکه جلوتر، یه جا دستیار ادیسون که می‌خواست ایده‌شون رو برای گروه سرمایه‌گذارا توضیح بده، اشاره کرد که هر جریانی بالاتر از یه حدی امکان برق‌گرفتگی رو داره.)

در نهایت تو نمایشگاهی که رقابت نهایی ادیسون و وستینگ‌هاوس محسوب می‌شد، وستینگ‌هاوس و تسلا برنده شدن و ادیسون تصمیم گرفت بره سراغ اختراع‌های دیگه‌ش که مردم اسمش رو دیگه فقط با الکتریسیته نشناسن. البته که ادیسون اختراعای زیادی داشت مثل دستگاه ضبط صدا، ولی این آخریش دوربین بود. یکی از ایده‌های تسلا این بود که کنار آبشار نیاگارا نیروگاه برق بسازه. آخر فیلم نشون داد که ادیسون رفته با دوربینش از آبشار فیلم می‌گیره و برای مردم نمایش میده. به نظرم صحنه‌ی جالبی بود.

فیلم با این جملات تسلای جوان در حال معرفی همین طرحش تموم می‌شه:

We build monuments to speak to the future, to say, "We were here." "We have lived." A true legacy isn't what we build up to the heavens or carve deep into stone. Rocks will crumble, paper disintegrates, only that which isn't in the physical realm and reaches in both directions can be eternal. Our ideas! They are what we leave behind. And only they are what can push us forward.

به ترتیب از راست: ادیسون واقعی! و ادیسون تو فیلم‌های جنگ جریان‌ها و تسلا.

این فیلم بیشتر رو داستان این اختراعات و اختلافات این آدم‌ها متمرکز بود و شاید بیشتر از بقیه زندگی‌نامه‌ی ادیسون بودش. نقش ادیسون رو هم بندیکت کامبربچ بازی کرده. (این بشر چه نقش‌های خاصی بازی می‌کنه :)) از شرلوک بگیر تا آلن تورینگ و اینجا هم ادیسون!) اینجا خیلی ادیسون رو منفی نشون نداده بود، هرچند چرخشش رو می‌شد دید.

اما فیلم تسلا بیشتر زندگی‌نامه‌ی خود تسلا، روابطش و تلاش‌هاش برای عملی کردن ایده‌هاش و جذب سرمایه و متقاعد کردن دیگرانه. در جریان این داستان با خیلی از شخصیتای فیلم قبل هم روبه‌رو می‌شیم، مثل ادیسون و وستینگ‌هاوس و سرمایه‌دار دیگه‌ای که اینا ازش پول می‌گرفتن. ادیسون تو این فیلم منفی‌تر نشون داده شده.

فیلم تسلا با این دیالوگ شروع می‌شه که به نظرم جرقه‌ی هیجان‌انگیزی تو ذهن می‌تونه باشه:

He had a black cat named Machek when he was a boy. The cat followed him everywhere. And one day, when he stroked the cat's back, he saw a miracle. A sheet of light crackling under his hand. "Lightning in the sky," his father explained, "is the same thing as the spark shooting from Machek's back."

And Tesla asked himself, "Is nature a gigantic cat? And if so, who strokes its back?"

تو این فیلم بیشتر می‌بینیم که تسلا چقدر ایده داشته هر چند انگار درست حسابی دنبال ثبت‌شون نمی‌رفته یا سرمایه‌ی کافی برای به نتیجه رسوندن‌شون نداشته. همین می‌شه که بعضی ایده‌هاش دزدیده می‌شن و ظاهرا مارکونی رادیو رو با استفاده از ۱۷ تا از پتنت‌های تسلا می‌سازه!

تسلا انگار بعد از به نتیجه رسیدن اون قضایای جریان متناوب و موتور القایی یه جا از وستینگ‌هاوس جدا می‌شه دیگه، و می‌ره سراغ ایده‌های دیگه‌ش (همین جاهاست که با دستیارش می‌رن کلرادو). مثلا دنبال ایجاد روشی برای ارتباط بی‌سیم در سراسر کره‌ی زمین از طریق امواج بوده که البته اون زمان درست بهش نرسید. (ولی این‌که شما دارین این پست رو می‌خونین نشون می‌ده الان بهش رسیدیم!)

 اینم یکی دیگه از حرفای جالبیه که تسلا می‌زنه:

My brain is only a receiver. In the universe, there is a core from which we receive all information, inspiration, knowledge, and strength.

من این فیلما رو که دیدم بالاخره یه کم دستم اومد تسلا که بود و چه کرد و اینکه چقدر تاثیر داشته رو تکنولوژی‌هایی که الان داریم. و اینکه نمی‌دونم از لحاظ تاریخی چقدر درست و کامل روایت شده بودن، ولی حتی ادیسون رو هم بهتر تونستم درک کنم (نه که همه جا بهش حق بدم).

حالا شما هم اگه صرفا می‌خواید راجع به تسلا یه فیلم مستندطور ببینید، فیلم تسلا اولین گزینه‌س. ولی اونقدرم خوب ساخته نشده. اگه یه فیلمی می‌خواید که در جریان داستان همه‌ی شخصیت‌ها و اختلاف‌هاشون قرار بگیرین، جنگ جریان‌ها رو ببینید. اگه هم فارغ از این داستانا یه فیلم جذاب و هیجان‌انگیز می‌خواین (که کارگردانش هم نولان باشه!) پرستیژ پیشنهاد می‌شه :))

هم‌چنین اگه می‌خواین در قالب یه ویدیوی کوتاه ضمن شنیدن خلاصه‌ی داستان ادیسون و تسلا، میزان برق‌گرفتگی جریان‌های مستقیم و متناوب رو در عمل ببینید، اینجا رو کلیک کنید! D: (یه ویدیوئه از کانال الکتروبوم تو یوتیوب، که طرف آزمایشای این شکلی انجام می‌ده و همیشه‌ی خدا هم برق می‌گیردش :)) مخصوصا البته. ایرانی هم هست :دی کاناله رو تازگی پیدا کردم و این ویدیوش رو یه روز یوتیوب بهم پیشنهاد داد.)

  • فاطمه
  • شنبه ۳ آبان ۹۹

•• اسم وبلاگ از عنوان کتاب "اتاقی از آن خود"ِ ویرجینیا وولف برگرفته شده.
آرشیو مطالب