1:23:45 *

Legasov: What is the cost of lies? It's not that we'll mistake them for the truth. The real danger is that if we hear enough lies, then we no longer recognize the truth at all.

🎥: Chernobyl

بالاخره تموم شد (خوبه کلا ۵ قسمت بود)! نمی‌خوام داستانش رو تعریف کنم یا حرف تکراری بزنم چون این روزا همه دارن ازش میگن. فقط در این حد که: فیلمی که براساس یه داستان ترسناکِ واقعی ساخته شده باشه، از هر فیلم ترسناکی ترسناک‌تره! لحظه‌هایی بود که صدای نفس نفس زدن شخصیت‌ها کاملا اون حس ترس رو القا می‌کرد (مثل سکانسی که چند تا داوطلب رفته بودن مخازن آب رو تخیله کنن، یا اونجایی که یه عده می‌رفتن روی سقف که سنگ‌ها رو بریزن پایین). ولی علیرغم این حس ترس و ناراحتی و حرص خوردن بابت اون وقایع، سیاست‌ها و تصمیم‌گیری‌ها، و همین‌طور بعضی صحنه‌های خشن (مثلا اون حجم از نشون دادن زخم و سوختگی‌ها)، نمی‌تونستم ادامه ندم. چون (علاوه بر خوش‌ساخت بودنش) براساس واقعیت بود؛ حادثه‌ی انفجار هسته‌ای نیروگاه چرنوبیل، که کم ازش شنیده بودم و کنجکاو بودم بیشتر بدونم. (بماند که اصرار داشتم صحبتای علمی‌شون درباره‌ی نیروگاه و راکتور و غیره رو هم بفهمم حتما!)

اگه هنوز ندیدین (و روحیه‌تون هم زیاد حساس نیست!) پیشنهادش می‌کنم.

* عنوان پست، زمان انفجار بوده! پست رو هم گذاشتم روی انتشار در آینده که همون ساعت منتشر بشه! :دی (عجیب نیست که انگار دنباله‌ی اعداد یک تا پنج هست؟! نشون میده که کار خودشونه :دی) ضمنا یه کتاب هم با همین عنوان (حدودا!) در مورد حادثه‌ی چرنوبیل نوشته شده. و حالا که بحث کتاب شد، صداهایی از چرنوبیل هم هست که انگار معروف‌تره و به فارسی هم ترجمه شده.

پ.ن.

Legasov: I'm not good at this, Boris. The lying.

Shcherbina: Have you ever spent time with miners?

Legasov: No.

Shcherbina: My advice: tell the truth. These men work in the dark. They see everything.

پ.ن۲. داشتم فکر می‌کردم که آدم دلش می‌خواد بره ببینه اونجا رو، سرچ کردم و دیدم چند سالیه که دیدن تشعشعات کمتر شده و تور گذاشتن براش! باورش سخته :/

  • فاطمه
  • جمعه ۱۷ خرداد ۹۸

عید است و سعید است اگر ماه تو باشی*

خطبه‌ی حضرت علی -علیه السلام- در عید فطر:

اى مردم! امروز شما، روزى است که در آن به نیکوکاران پاداش داده می‌شود و بدکاران در آن، زیان مى‏‌کنند. امروز، شبیه‌‏ترین روزها به قیامت شما است. با بیرون آمدن خود از خانه‌‏هایتان به مصلاى خود، از بیرون آمدن از گورها و رفتن به پیشگاه خداوند یاد کنید، و از توقف و ایستادن خود در مصلى، وقوف خود در برابر خدا را یاد کنید، و از بازگشت خود به خانه‌‏هایتان بازگشت خود را به جهنم و بهشت فرا یاد آرید.

و اى بندگان خدا! بدانید نزدیک‏‌ترین و کم‌ترین چیز که براى مردان و زنان روزه‌‏گیر فراهم است، این است که فرشته‏‌اى در آخرین روز ماه رمضان به آنان ندا مى‌‏دهد که: «اى بندگان خدا! بر شما مژده باد که گناهان گذشته شما آمرزیده شد، بنگرید که در آینده چگونه خواهید بود.»

سلام :)

عیدتون مبارک باشه🌹 نماز روزه‌هاتونم حسابی قبول باشه.

امسال ماه رمضون برام کمی سخت‌تر از سال‌های قبل بود. پارسال که کلا بعد از کنکور بود و هیچ کاری نداشتم تو ماه رمضون :)) سال‌های قبل هم نهایتش چند بار می‌رفتم امتحان می‌دادم که البته اونم سختی‌های خودشو داشت. امسال رفت و آمد و کار و کلاسام بیشتر بود، ولی خدا رو شکر بازم خوب گذشت. هرچند حس می‌کنم میزان معنویتم اومده بود پایین :(

بگذریم! براتون نون خامه‌ای آوردم!😄 هم به مناسبت عید هم ۲۰۰ تایی شدن‌مون :دی بفرمایید، تعارف نکنید :)) (خامه‌شم شکلاتیه خودم هوس کردم😩)

بیاید بگید برنامه‌تون برای تعطیلات چیه؟ مسافرتی جایی رفتین؟

ما که همین تهران موندیم، قراره خاله‌م اینا مسافرت بیان پیشمون :)

تازه یکی از لوله‌های آب ساختمون، دقیقا اون بخشیش که از پشت اتاق من می‌گذره خراب شده و چکه می‌کنه. سر شب دیدیم حمام قابلیت تبدیل شدن به استخر رو داره =)) اینه که دیگه با شمال رفتن بقیه دلم نمی‌سوزه، تازه‌شم تو ترافیک نموندیم اون همه :دی

* عنوان؛ مصرعی از سید محمدجواد شرافت

  • فاطمه
  • چهارشنبه ۱۵ خرداد ۹۸

با برگ‌ها می‌رقصد*

به طرف در خروجی دانشگاه می‌رم، خوشحال از تعطیلیِ پیش رو و کمی استراحت. برگ زیادی روی زمین ریخته؛ از اون برگ‌های زرد و نارنجی که فقط توی پاییز انتظار دیدن‌شون رو داری و تو تابستون کسی تحویل‌شون نمی‌گیره. قدم‌هام رو طوری برمی‌دارم که پام بره روشون، شاید اینم یه جور توجه کردن باشه، هرچند دردناک!

یه‌دفعه باد می‌وزه و کلی برگ دیگه از درختا جدا می‌شن. محو صحنه‌ی آروم پایین اومدن‌شون می‌شم. برگ‌های روی زمین هم هوا می‌رن و همگی تو یه مسیر دایروی شروع به چرخیدن می‌کنن. یه لحظه حس می‌کنم باد منو هم داره می‌بره، قراره به برگ‌ها بپیوندم و وارد اون مسیر بشم و بچرخم و بچرخم. انگار اون چند ثانیه خودم رو سپرده‌م به باد، بی‌دغدغه و رها.

به خودم میام؛ جهت باد عوض شده و برگ‌ها دارن مخالف من حرکت می‌کنن، یا من مخالف اون‌ها، از اون قسمت رد شدم به هر حال. راه خودم رو می‌رم و اونا رو به حال خودشون می‌ذارم تا بچرخن و برقصن، شاید کسی یه‌کم تحویل‌شون بگیره...

🎧 John Barry – The John Dunbar Theme (Dances with Wolves OST)

* اشاره به عنوان فیلم با گرگ‌ها می‌رقصد، که البته ندیدمش! فقط با دیدن برگ‌ها یهو به ذهنم رسید :)

‌+ پستِ قبلیِ امروز

  • فاطمه
  • دوشنبه ۱۳ خرداد ۹۸

عذاب وجدان‌ الکی

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • فاطمه
  • دوشنبه ۱۳ خرداد ۹۸

من هیچ، من نگاه

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • فاطمه
  • پنجشنبه ۹ خرداد ۹۸

«قدر»

سلام

این چند روز سه تا پست خوب خوندم درباره‌ی شب‌های قدر، دیدم چه قشنگ میگن، تا حالا اینجوری به قضیه نگاه نمی‌کردم. این سه تا پست بودن که شاید شما هم دیده باشین: چالش سند یک ساله‌ی زندگی | اِنّا اَنزَلناهُ فی لَیلَه القَدر | قدر و همت

باعث شد به این جمع‌بندی برسم که شب قدر فقط برای دعا کردن و نعمت بیشتر خواستن نیست، در کنارش باید برای استفاده ازشون طرح و برنامه بریزم. برنامه ریختن مستلزم شناختن نعمت‌ها، سرمایه‌ها، امکانات، استعدادها و توانایی‌هایی که الان دارم هم هست. این‌که تا حالا چه جوری ازشون استفاده کرده‌م و از این به بعد باید چه جوری باشه. در کل این‌که بفهمم کجام و کجا می‌خوام برم. این چیزاس که قدر و ارزش و اندازه‌ی منو تعیین می‌کنه. بالا رفتن اینو باید از خدا بخوام و از طرفی خودمم باید براش تلاش کنم. اصلا حدیث داریم از امیرالمؤمنین که میگن: ارزش هرکس به اندازه‌ی همت اوست. :)

یه چیز محوی یادمه از حرف یکی از معلمای دینی دبیرستانم که تو کتابم نوشته بودم. می‌گفت شُکر کردن سه مرحله داره: زبانی، قلبی، عملی. خب قطعا درباره‌ش میشه خیلی حرف زد و تفسیر کرد، ولی چیزی که در ادامه‌ی حرفا بالا یهو به ذهنم رسید اینه که شکرِ عملی، شاید از یه جهت همین استفاده‌ی درست از نعمت‌ها و سرمایه‌هامون باشه. از طرفی اینم می‌دونیم که: شکر نعمت، نعمتت افزون کند! :)

خلاصه در کنار این که از خدا نعمت بیشتر و تقدیر خوب برای سال بعدمون می‌خوایم، حواسمون به اینم باشه که قرار نیست خدا همه چی رو اوکی کنه و ما فقط بشینیم لذت‌شو ببریم تا سال بعد :))

برداشت ناقص منو ببخشید، فقط چیزایی بود که به ذهنم رسید. و قطعا مخاطبش در درجه‌ی اول خودمم که خیلی عقبم...

توی این آخرین شب قدر، منو هم تو دعاهاتون یاد کنید :)

  • فاطمه
  • سه شنبه ۷ خرداد ۹۸

تا یار که را خواهد و میلش به که باشد

از دیشب یه فکری زده به سرم (به سر که نمی‌شه گفت... اینجور خواستنای یهویی، دلی‌ان بیشتر) و چند بار تا الان سایتای بلیت قطار و هواپیما رو بالا پایین کردم. قطاری که دوستم داره باش میره جا نداره فعلا. اگه اون اوکی بشه برگشتم یه تاریخیه که بلیت هواپیما قیمتش مناسبه (مسیر عکسش خیلی گرونه در واقع)! ترکیب‌های دیگه‌ای هم میشه انتخاب کرد ولی من همین یه حالتو فعلا می‌خوام در نظر بگیرم.

خونواده در نهایت مخالفتی نکردن. می‌دونم بابام دوست داره تعطیلات عید فطرو بریم جای دیگه، ولی داداشم یه کم نه آورده. از طرفی منم دلم می‌خواد بتونم خودم برا خودم برنامه بریزم، حتی یکی دو روزه.

دیشب یه لحظه خواستم بی‌خیال شم، مخصوصا که اولش قصدم جدی نبود و همین‌طوری مطرح کرده بودم. ولی بعد یه چیزی یادم اومد، شاید این نقطه‌ی شروع خوبی باشه برای... اون چیزی که فعلا نمی‌خوام ازش بگم!

پ.ن. اون دفعه که در مورد سفر یه روزه ازتون مشورت گرفتم، آخرش نرفتم :دی

+ طاعات‌تون قبول باشه. شهادت حضرت علی علیه‌السلام رو تسلیت میگم. یه مصرعی هست میگه «حضرت واژه‌ی برخاستن از پا افتاد»، این عبارت «حضرت واژه‌ی برخاستن» خیلی به نظرم قشنگه♥️ :(

  • فاطمه
  • دوشنبه ۶ خرداد ۹۸

فشرده‌سازی مطالب

بی‌خوابی‌های ماه رمضان. آرامش نسبی بعد از مواجهه با ترس قدیمی. پادکست گوش دادن. ضد حال خوردن از سمت همگروهی عزیز و پیچاندن متقابل! فلسفه‌ی علم. تکرار حس عدم تعلق. گزارش‌ها و مقاله‌ها. میزانِ معقولِ صرفِ پول جهت زیبایی! قتل‌های الفبایی. کدِ شبکه عصبی. استرس شب‌های قدر! جذابیت دنیای ریاضیات. سن‌پترزبورگ. بررسی احتمال نیم‌چه گیک بودن! انتخاب دکتر. ترکیب لازانیا و قرمه‌سبزی. صحبت‌های نویسنده‌ی فیلم‌نامه‌ی ایمیتیشن گیم بعد از گرفتن اسکار. بالا رفتن نمره چشم. آرامش قبل از طوفان. نظریه‌ی بازی‌ها و نقطه‌ی تعادل. دریا همه عمر خوابش آشفته‌ست...

  • فاطمه
  • جمعه ۳ خرداد ۹۸

عادت‌هاتو بازم دنبال کن!

بامداد اول خردادتون بخیر!

با گزارشی از بولت ژورنال اردیبهشت در خدمت‌تون هستیم! (پست اولش اینجاس)

۱) یه تعداد هدف مشخص کرده بودم اول ماه، که میشه چهار مورد کلی در نظرشون گرفت. دو تا رو انجام دادم و دو تا رو نه. و باید اعتراف کنم اون دو تایی که انجام ندادم سخت‌تر بودن :/

۲) آقا من هنوزم درست حکمت Mood Tracker رو نفهمیدم. ملت کلی هم نقاشی و اینا می‌کنن براش و مثلا قراره بنا به حال و هوای هر روزشون علامت بزنن. حتی یه عده جدول کل سال رو یه جا می‌کشن برای این کار. اینو ببینید مثلا، ۷ تا مود در نظر گرفته! بعد دوست دارم بدونم تعریف meh و nope چی بوده براش :)) من فقط تقویم زیر رو کشیدم و چهار تا حالتِ به نظرِ خودم اصلی رو مشخص کردم. (پوکر فیس احتمالا یه چی تو مایه‌های ok همین دوستمون می‌شه!) ولی بازم نمی‌شد موقع علامت زدن مطمئن باشم حال غالب امروزم کدوم بوده! هرچند بودن روزایی که فوق‌العاده خسته بودم ولی حال خوبی داشتم تهش، از این مطمئن بودم.

۳) Habit Tracker راضی‌کننده‌تر بود. از اون نیمه‌ی تار شده (!) به این پی می‌بریم که چهار تا از موارد رو هر روز انجام دادم!😎 بیشتر موارد به جدول خرداد هم انتقال داده شد، سه تا رو حذف کردم (تاثیر دوتاشون فعلا برام کافیه) و دو تای جدید اضافه کردم.

تایم استفاده از موبایل و اینستا رو می‌بینید؟ اون خونه‌های خالی برا اینه که تنبلی می‌کردم تو چک کردن گوشی و نوشتن زمان‌ها، و بعد که اینستا رو از گوشیم حذف کردم، دیدم اپ Quality Time (طبیعتا!) دیگه زمان اونو نشون نمی‌ده :دی انتظارم این بود که بعد از حذف اینستا کاهش زمان استفاده از گوشی قابل‌توجه‌تر باشه. البته خیلی بدم نیست، به ۴ ساعت نرسیده هیچ‌وقت. (با فرض باگ نداشتن برنامه!)

+ متوجهم که کلمه‌ی habit به اون گندگی رو اشتباه نوشتم! :دی 🚶

۴) چند وقت پیش دیدم یه نفر تو کانالش گفته صبحا که پا می‌شین قبل از چک کردن اینستا، یه چیزی رو گوگل کنید و یه ربع درباره‌ش بخونید. من این ماه همچین کاری کردم، تقریبا هر روز (ستون مربوط بهش سه روز خالی داره!) در مورد یه چیز جدید که بهش برخورده بودم یا درباره‌ش برام سوال پیش اومده بود، سرچ می‌کردم و کمی وقت می‌ذاشتم براش. به نظرم کار بیهوده‌ای نمیاد :)

۵) تعداد خوبی کتاب خوندم. تعداد کمی فیلم دیدم.

۶) برای خرداد بی‌خیال مود ترکر شدم، عوضش می‌خوام حساب جیبم رو داشته باشم. یه چیزی تو این مایه‌ها مثلا.

خب اینا بیشتر برای اطلاع خودم بودن :دی چون کلا مهمه تو این‌جور برنامه‌ریزیا تحلیل هم ازش داشته باشیم. چیزی که من قبلا خیلی بهش اهمیت نمی‌دادم. الان با توجه به چیزایی که نوشتم (و ننوشتم!) درباره‌ی هدفایی که می‌خوام برای خرداد بذارم و کارایی که خوبه دنبال کنم، بهتر می‌تونم تصمیم بگیرم.

‌پ.ن. همین‌جوری بی‌ربط به پست؛ دیدین هدیه‌ی بی‌مناسبت گرفتن چقد حس خوب داره؟ امروز از دوستم یه هدیه گرفتم و کلی ذوق کردم!😍

  • فاطمه
  • چهارشنبه ۱ خرداد ۹۸

یه کمی هم از پیشرفت‌هام بگم :)

برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
  • فاطمه
  • دوشنبه ۳۰ ارديبهشت ۹۸

•• اسم وبلاگ از عنوان کتاب "اتاقی از آن خود"ِ ویرجینیا وولف برگرفته شده.
آرشیو مطالب