اولین سالیه که دلم نمیخواد افطاری فارغالتحصیلای دبیرستانمون رو برم. سالهای پیش دوستامو هم تشویق میکردم بیان، میگفتم هر کی هر مشکلی هم با مدرسه یا کسی داره خوبه بیاد، بالاخره همین سالی یه باره که همه میتونیم جمع بشیم. حتی یه سال افطاری شب امتحان ترمِ سیالات ۲ بود، بازم دلم نیومد نرم. شب که برگشتم تازه شروع کردم به خوندنش :))
امسال ولی به مرحلهای رسیدم که دلم نمیخواد فعلا اون آدما رو ببینم. برای روز معلم هم با بچهها نرفتم مدرسه، و فکر نکن پیچوندن کلاسم برام سخت بود. اکثریتشون (در واقع اکثریت اون بخشی که این دورهمیها رو هنوز میان، چون یه اکثریتی هم هست که دیگه ازشون بیخبریم!) فقط یه چیز رو به عنوان ادامهی راه زندگی میشناسن. پارسال تو همون برنامهی افطاری با یکی از دوستام که باردار بود و یکی دیگه که بچه بغلش بود رفتیم به یکی از کمکمشاورا سلام کنیم، تهش خانوم با چنان لحن متعجبی بهم گفت تو چرا هنوز ازدواج نکردی که به خودم شک کردم! یا چند بار پیش اومده بعضی از دوستان لطف داشتن میخواستن کسی رو بهم معرفی کنن. مشکلم با قضیه اینه که طرف کلا از وقتی ازدواج کرده غیبش زده، همین سالی یکی دو بار و تو این مراسمهاست که منو در حد احوالپرسی و چند کلمه صحبت میبینه و بینشم هیچ ارتباطی باهام نداره، اون وقت انگار حرفی هم جز این موضوعات نداره که پیش بکشه. فکر میکنه منو میشناسه در حالی که ما همهمون بعد این همه سال تغییر کردیم. بدتر از این، گاهی یه جوری مطرح میکنن که معلوم نیست جدیه یا شوخی. بعد خدا نکنه اون طرف آشنا باشه، پیش میاد که میبینیش و نمیدونی اصلا خودش قضیه رو میدونه یا نه!
میدونم الان یه عدهتون فاز نصیحت برمیدارین ولی من بحثم موضوع ازدواج بهطور خاص نیست. بحث دغدغههامونه که خیلی متفاوت شده. و اینکه یه عده هنوز نمیتونن بپذیرن چیزی که برای اونا موفقیت یا راه درستی بوده، الزاما برای بقیه نیست. (خودم این مسئله رو چند وقت پیش سر بحث اپلای کردن موفق شدم برای خودم جا بندازم.)
حلقهی هفت هشت نفرهی دوستای نزدیکترم رو بیشتر میپسندم. تو همین جمع هم گاهی وقتا پیش میاد که شروع میکنن راجع به یه چیز صحبت کردن که من اصلا توش حرفی برای گفتن ندارم، مثل همین امشب که افطاری خونهی یکیشون جمع بودیم. گاهی فکر میکنم از اینا هم دورم و دغدغههامون متفاوت شده. حتی چند باری شده توی بازهای که میدیدم دارم ازشون انرژی منفی میگیرم، موقتا فاصله گرفتم از جمعشون... ولی واقعیت اینه که در نهایت، اینا اون دوستاییان که دلم میخواد برای خودم حفظ کنم. :)