سلام
ما تو تعطیلات عید و تو مسیر برگشت از سفرمون، یه توقف کوتاه توی خرمآباد داشتیم. در این حد که فقط یک ساعت رفتیم قلعهی فلک الافلاک رو دیدیم. ساعت ۴ عصر رسیدیم که خیلی شلوغ بود. بعد از خریدن بلیت وارد محوطهی بزرگی شدیم؛ جایی که چندین غرفهی صنایع دستی و خوردنیهای محلی بود و در یکی دو نقطه هم موسیقی و رقص محلی برپا بود و مردم تجمع کرده بودن. ما به سمت پلکان و مسیر شیبداری رفتیم که به طرف ورودی قلعه بالا میرفت. اینجا هم تعداد زیادی آدم در حال بالا یا پایین رفتن بودن. کمی بالاتر منظرهی شهر هم پیدا شد و بعد به ورودی قلعه رسیدیم که به یه راهرو باز میشد و به محوطهی داخلی قلعه میرسید که یه فضای باز بود. دور این محوطه هم فضای داخلی قلعه بود که به موزه تبدیلش کرده بودن؛ راهروهایی که اشیاء تاریخی، ماکتهایی از زندگی مردم قدیم این منطقه و عکسهای مختلفی رو توش به نمایش گذاشته بودن.
جمعیت زیادی داخل موزه بود. با اینکه ظاهرا موقع ورود به محوطهی اصلی به افراد بدون ماسک گیر میدادن، اینجا که شلوغ و سربسته بود خیلیها ماسک نداشتن. خیلی اوقات هم افرادی میایستادن که کنار اشیاء و ماکتها عکس بگیرن و حرکت کند میشد. البته من هم گاهی اگه چیزی برام جالب بود و اون قسمت خلوت بود عکسی میگرفتم، یا تو قسمتهای خلوتتر بیشتر میایستادم و اون عکس، شیء یا ماکت رو تماشا میکردم. اما در کل شلوغی باعث شد بیشتر نگاه گذرایی بندازم و بخوام تا جای ممکن سریعتر خارج بشم.
به راهنماهای موزه هم عملا توجه زیادی نمیشد و من ندیدم کسی چیزی ازشون بپرسه. فقط یه جا یه خانومی به یکی از راهنماها اشاره کرد و به بچهش گفت اگه نیاد آقاهه دعواش میکنه :/
یه جایی که از شلوغی و کندی حرکت و اینکه انگار یه عده میخواستن با همهی اشیاء عکس بگیرن کلافه شده بودم، به این فکر کردم که اینجا حقیقتا یه موزهی زندهی مردمشناسیه (و البته که خودم رو هم خیلی جدا نمیدونستم)!
فکر کردم اگه این موزه یه بُعد دیگه داشته باشه که این اشیاء، ماکتها و آدمهای تو عکسها از گذشتهای که بهش تعلق دارن ما رو ببینن، در موردمون چه فکر و قضاوتی میکنن؟
یکی از عکسایی که داشت نگاهمون میکرد!
بعدا به این چیزی که اونجا به سرم زده بود بیشتر فکر کردم. چی میشه اگه یه موزهی دو زمانه وجود داشته باشه؟ موزهای که توش آدمهای یک زمانی اجسام و ماکتهایی از زندگی خودشون رو برای آیندگان به نمایش بذارن؛ اجسامی که مرز بین دو زمان هستن. یعنی در عین حالی که آیندگان دارن تاریخ رو تماشا میکنن، گذشتگان هم پشت ماکتها بایستن و از دریچهی چشم اونها مردم آینده رو تماشا کنن. موزهای که هم توش میشه گذشته رو دید هم آینده رو. بستگی داره در کدوم بُعدش باشی!
نمیدونم فیلم یا داستانی با چنین موضوع تخیلیای هست یا نه، اما بیاین بهش فکر کنیم؛
به نظرتون اگه ما در زمان خودمون چنین موزهای بسازیم، چه چیزهایی تو بخش آیندهی موزه (مثلا صد سال دیگه) میبینیم؟
چه تغییراتی توی رفتار آدمها یا اصلا ساختار موزهی آینده ممکنه وجود داشته باشه که باعث شگفتی، خوشحالی یا تأسفمون بشه؟
چی از دورهی خودمون به نمایش میذاریم؟
و...
این میتونه یه چالش هم باشه. کنجکاوم بدونم چه چیزای مختلفی به ذهنامون میرسه. پس دلتون خواست بهش فکر کنین و چه واقعبینانه چه تخیلی، در موردش پست بنویسین یا اصلا همین جا کامنت بذارین :)
(آره، چالشه همین بود :دی)