سلام

یه موضوعی که موقع مرور سالنامه‌ی پارسالم متوجه شده‌م (مروری که هنوز هم کامل نشده!)، این واقعیت بود که یه زمان‌هایی برای خودم کارهای جانبی می‌تراشم تا از انجام دادن‌شون حس مثبت بگیرم و برنامه‌ی روزانه‌م کمی منظم بشه (دیگه از لغت روتین داره بدم میاد ولی منظور همونه)! یعنی ظاهرا هدف اینه که یه سری فعالیت جزئی که زمان‌بر نیستن به برنامه‌ی روزانه‌ت اضافه کنی که نظم و انگیزه بهت بدن برای انجام کار اصلیت. اما اشکال کار من این بود که خیلی وقتا اهمیت اون فعالیت‌های جانبی برام بیش از چیزی می‌شد که باید. در نتیجه یا انجام دادن‌شون بهم حس مفیدْ گذروندن روزم رو می‌داد و دیگه خیلی اصرار نداشتم کار اصلیم رو انجام بدم، یا انجام ندادن‌شون باعث می‌شد فکر کنم چه روز کم‌بازدهی داشتم.

این چیزی نیست که تازه فهمیده باشم‌ها. حتی بعید نیست قبلا هم درباره‌ش نوشته باشم. موضوعیه که هی متوجهش می‌شم و تمرکزم رو می‌برم رو اولویت اصلیم تا بعد از یه مدت دوباره سر و کله‌ی جدول ردیاب عادات و اینجور چیزا پیدا بشه. خب، شاید به نوعی نیاز دارم چنین فعالیت‌هایی وجود داشته باشن. که به نظرم اشکالی هم نداره، ولی باید بدون جوگیری باشه!

همین الانش هم یه چک لیست بلند بالا دارم از کارهایی که روزانه تو ماه رمضون می‌خوام حواسم بهشون باشه. خیلیاش حتی از جنس کاری نکردنه، یا خوردن چیزایی که اگه ننویسم یادم می‌ره. اما باز هم دو سه تا کاری که در حد نیم ساعت زمان می‌خوان رفتن به حاشیه.

حالا یه دلیلش شاید اینه که اون کارها تمرکز لازم دارن و تو ماه رمضون من کلا بازدهیم میاد پایین :)) اما دلیل کلی‌ترش اینه که یه موقعایی جوگیر می‌شم می‌گم یه ماه هر روز فلان کارو انجام میدم. کار خوبی هم شاید باشه، ممکنه کمک کنه مهارتی رو یاد بگیرم یا سالم‌تر باشم. اما خب نمی‌شه به زور هزار تا کارو تو برنامه‌ت جا بدی.

اینه که چند روز پیش به خودم گفتم بیا رو راست باشیم. این فعالیتی که اولش براش هیجان داشتی چندان تو این مقطع به دردت نمی‌خوره، تو هم که انجامش نمی‌دی. پس حذفش کن که علامت نخوردنش اینقدر نره رو اعصابت.

پس چی شد؟ قراره حواسم بیشتر به این باشه که اولویتم تو هر مقطع چه کاریه. و اگه فعالیتی رو دارم به برنامه‌م اضافه می‌کنم، به ازاش از چی باید کم کنم. بعد هم اگه دیدم این کار الان چیزی بهم اضافه نمی‌کنه یا حتی مانع کارهای مهم‌تر می‌شه بتونم راحت بی‌خیالش بشم.