اولین بار طرفای ده سال پیش، توی یه فروم یکی منو دخترعمو خطاب کرد، از این لحاظ که هر دو سید بودیم. (خودش پسرعمو میشد :دی) از این لفظ خوشم اومد، مخصوصا که اصولا با پسرعموهای واقعیم هم زیاد اوکی نبودم و نیستم. :)) شاید از اون موقع شد که توی هر جمعی قبل از شناخت افراد، بایدیفالت یه حس مثبتی دارم نسبت به این دخترعموها و پسرعموها. (که البته ممکنه بعد از شناخت از بین بره :)) )
سال اول دبیرستان، یه بار معلم عربیمون سر کلاس خطاب به ماهایی که سید بودیم گفت اسماتونو کامل (با سید یا ساداتش) بنویسید رو برگه. توضیحاتش راجع به افتخار کردن و اینا درست یادم نیست، ولی هر چی بود قانعم کرد. این تنها چیزیه که از اون معلم یادم مونده و از اون موقع همیشه اسممو کامل نوشتم. (خب، غیر از وقتایی که عجله دارم :)) )
تو سالای بعدش خیلی وقتا پیش میومد دوستام بهم میگفتن "تو سیدی برامون دعا کن." بیاغراق این جمله همیشه برام یه جور شرمندگی به دنبال داره، که آخه من با این همه رفتار اشتباه؟ و همیشه یه چیزی تو این مایهها به خدا میگم که نه به خاطر من، به خاطر این اعتقاد و محبت اونا حاجترواشون کن.
دیشب یه پست تبریک گذاشتم توی اینستا و یه قسمتش به شوخی نوشتم ما به دلار عیدی میدیم! :دی یکی هم به شوخی کامنت گذاشته بود: ژن خوب، که حدس میزنم در جواب به اون حرفم بود. ولی بعد فکر کردم: ژن خوب فقط همین سید بودن. :) و باز خدا رو شکر کردم بابتش، با اینکه ممکنه مبلغ/نمایندهی خوبی نباشم براش و قدرشو درست ندونم، ولی خب همیشه حس خوبی دارم بهش.
خلاصه که عید قشنگ غدیر مبارک همهمون باشه :)
امروز خیلی بزرگتر از این حرفاس، ولی من راستش حرفای بزرگ بلد نیستم. فقط میگم خدا رو شکر که شیعهایم و محبت امیرالمؤمنین تو دلامونه.
(به خودم: خیلی خیلی خیلی مهمه که پایهی منطقی قضیه رو قویتر کنم.)
پ.ن. عیدی مجازی نداریم، چون که عیدی ما از کارمزد کارت به کارت کردن کمتره! :دی شرایط اقتصادی برا ما هم هست خب :)))