۰) سلام. بالاخره اومدم که این پست سفرنامهطور رو کامل کنم و بذارمش! دلم میخواست یه قسمتاش رو به جز دفترم اینجا هم بنویسم، مخصوصا که به نوعی اولین سفر تنهاییم بود و اینکه مقصدش مشهد و همزمان با روز تولدم بود در کل حس خوبی میداد. (اینم بگم که در حالی که امسال همه حواسشون به ۹۸/۸/۸ بود، تولد من به طور متقارنی ۹۸/۸/۹ بودش :دی) من اونجا رفتم پیش دوستم و شخصیتهایی که اون چند روز میدیدم عبارت بودن از دوستم، مامانش، و دخترخالهش که همسن مامانش بود تقریبا! این شخصیتها در ادامه با همین اسامی “دوستم”، “مامانش” و “دخترخاله” توی متن اومدن!
یه مقدار طولانی شده، هر چند قسمتشو که حال داشتین بخونین :))