سلام. اگه مسافرتین بهتون خوش بگذره و اگه مثل من مجبورین این تعطیلی رو هم کار کنین بیاین با هم دوست بشیم :))

قرار بود کمی از فکرهام موقع یاد گرفتن اسپانیایی بنویسم! الان شده ۵ ماه که هر روز کمی با دولینگو اسپانیایی یاد می‌گیرم. یه یادداشتی تو پیش‌نویس‌هام پیدا کردم که وقتی تازه یک ماه از شروعم می‌گذشت، چیزایی که بهشون فکر می‌کردم و برام سوال شده بود رو نوشته بودم. از جمله:

۱) تاثیر زبان قبلی تو یادگیری زبان جدید. مثلا تو اسپانیایی تا اینجایی که فهمیدم عموما صفت بعد از اسم میاد، مثل فارسی. اما چون زبانش در کل به انگلیسی شبیه‌تره و اونجا صفت قبل از اسم میاد، عادت کردن به این قاعده سخته! یا تو اسپانیایی تقریبا حروف رو همونطور که نوشته می‌شه می‌خونن. این باید راحت‌تر و طبیعی‌تر از این باشه که یه چیز بنویسیم و یه چیز دیگه بخونیم، اما مدام تلفظ‌های انگلیسی میان تو ذهنم. (البته الان خیلی بیشتر از اون موقعی که اینا رو نوشتم عادت کردم.)

۲) ریشه‌ی اینکه تو بعضی زبان‌ها واسه هر اسم و شیئی جنسیت قائل می‌شن و تو بعضی زبان‌ها نه، چیه؟ تفاوت ضمیر و صرف فعل و... واسه زن و مرد یه بحثه، جنسیت دادن به اشیاء یه بحث دیگه! بعد چرا بعضی اسم‌ها تو زبان‌های مختلف جنسیت متفاوتی دارن؟! مثلا چک کردم کلمه‌ی خورشید تو اسپانیایی و فرانسوی مذکره، تو آلمانی و عربی مونث. خیلی کنجکاوم بدونم چه فکر و دیدگاه متفاوتی به دنیا بین اون مردم‌ها وجود داشته.

حالا جنسیت هیچی. چی شده که مثلا عرب‌زبان‌ها تو ضمایر و صرف فعل‌هاشون دو نفر رو هم جدا در نظر می‌گیرن (مثنی)؟ چرا با دو نفر تو عربی مثل جمع برخورد نمی‌شه؟ اینو تو زبان دیگه‌ای نشنیدم باشه.

+ در مورد این تفاوت ضمیر و فعل براساس جنسیت تو زبان‌های شرق آسیا، روسی و غیره چیزی نمی‌دونم و کنجکاوم بدونم اونا هم دارنش یا نه.