۱) پارسال تقریبا اواسط دیماه، دانشگاه بخشنامه داد و تاریخ دفاع توی اون ترم رو از ۳۰ بهمن انداخت ۱۵ بهمن. خب این برای خیلیهامون مشکلساز میشد، واقعا زمان اعلامش آخر ترم نبود. یه گروه تشکیل شد، نامهای به اعتراض نوشته شد و همه امضا کردیم. چند نفر مسئول شدن و نامه رو بردن معاونت آموزشی و بعد هم یه روز خودشون پا شدن رفتن پیش معاون کل آموزش دانشگاه. خلاصه پیگیریهای زیادی کردن و در نهایت اون روز تونستن به نتیجه برسن و تاریخ دفاع برگشت به ۳۰ بهمن. اون عصری رو که همه توی گروه منتظر اعلام نتیجهی جلسه بودیم و خوشحالی بعدش از به نتیجه رسیدن پیگیریمون رو یادم نمیره (وسطهای این پست بشتر دربارهی این قضیه نوشته بودم).
از این قانونهای یهویی و آزاردهنده زیاد گذاشته میشه و من اون افرادی رو که بلدن برای مطالبه و اعتراضشون از خود قانون استدلال بیارن و تا آخر پیگیری کنن تحسین میکنم. در مورد چند برابر شدن هزینههای آزادسازی مدرک تحصیلی هم چند روزیه همچین روندی راه افتاده. احتمالا اگه دانشجویین در جریانش هستین. تمرکزشون فقط روی همین موضوعه، از راههای مختلفی ظاهرا پیگیری میکنن از جمله اینکه یه کارزار ایجاد کردن و دارن امضا جمع میکنن. توی این گروه تلگرام هم اطلاعرسانی میکنن. اگه دوست داشتین، متن کارزار رو بخونین و شما هم امضا کنین (لازم نیست حتما دانشجو باشید). مثال اول رو هم برای این زدم که بگم میشه امید داشت که چنین چیزی به نتیجه برسه.
۲) این ماه برای چالش طاقچه کتاب «آدمخواران» رو خوندم، که نشون میده چطور یه جمعیت با زدن برچسب دشمن روی یه نفر، تمام شناختی رو که ازش داشتن میذارن کنار و بدترینها رو سرش میارن. یه داستان واقعیه که برمیگرده به ۱۵۰ سال پیش و یه کشور دیگه، ولی برای ما هم چندان دور از ذهن نیست چون متاسفانه با این نگاه زیاد مواجهیم که دوست/دشمن یا خودی/غیرخودی بودن، ارزش و اولویت بالاتری از «انسان» بودنِ طرف مقابل پیدا میکنه (محدود به یه سمت دعوا هم نمیشه).
از اون طرف کتاب «نظر به درد دیگران» رو هم دارم میخونم. این یکی دربارهی عکسهای جنگه و تصویرگریهایی با موضوع درد و رنج آدمها. بحثای زیادی میکنه و دلم میخواد وقتی تموم شد بیشتر دربارهش بنویسم. اما جالب بود که تو یه قسمتش اسم فرانسیسکو گویا، نقاش اسپانیایی، رو میآره و دربارهی مجموعهی «فجایع جنگ»ش حرف میزنه، از اون طرف متوجه شدم طرح جلد نسخهی نشر چشمهی آدمخواران هم یکی از نقاشیهای گویا هست! همزمانی جالبی بود و باعث شد دربارهی گویا و کارهاش کنجکاو بشم و کمی سرچ کنم. (درباره کتاب آدمخواران و کمی هم دربارهی این نقاشی گویا، تو این پست ویرگول بیشتر نوشتم.)
[نقاشی گویا که روی جلد آدمخواران هم هست.]
۳) حدودا یه ماهه که بالاخره جدی و پیگیر افتادم دنبال کارهای ثبت نهایی پایاننامه و فارغ التحصیلیم. به خودم رضایت دادم که دیگه اصلاحات پایاننامه بسّه چون بیشتر مواردی رو که ازم خواسته بودن درست کردم و به خدا لازم نیست فصل چهارمی رو که اون موقع کمی عجلهای جمع کرده بودم حالا از اول کلا انجام بدم :/ بالاخره فایل نهایی اصلاحشده رو آپلود کردم و چند بار به استادم یادآوری کردم تا بالاخره تاییدش کرد. بعد چند تا مرحلهی دیگه طی شد تا توی ایرانداک هم ثبتش کردم. حالا باید نمره رو روی سایت ثبت کنن و چون معاون تحصیلات تکمیلی تو این چند ماه عوض شده، دوباره فرمهای ارزیابی رو از داور داخلیم پیگیری کردم و حالا ظاهرا برای اون فرستاده و منتظر ثبت نمرهم. تازه بعد از همهی اینا مراحل تطبیق واحدها و تسویه حساب و اینجور چیزها در پیشه و فکر کنم حداقل یک ماه دیگه هم درگیرش باشم. هر مرحلهش و هر ایمیل و تماس، قشنگ قابلیت اینو داره که نصف روز تمرکز و حواسم رو بگیره :/ حالا میفهمم چرا اینقدر از این پروسه فراری بودم و عقبش مینداختم :/
۴) چند وقت پیش برادرم گفت میخواد به یه پیجی قاب گوشی سفارش بده و منم اگه قاب میخوام ببینم تو پیجش چیزی پیدا میکنم یا نه. من از این قاب خوشم اومد (هم گربه داره هم مینیماله)! توجه کنید که گربهش سمت راست قابه، اما قابی که برام فرستادن گربهش سمت چپ و زیر اون بخش لنز دوربین بود. بعدا تو پیجش دیدم عکس این حالتش رو هم گذاشته اما خب من اون یکی رو سفارش داده بودم و به نظرم قشنگتر میومد که گربههه در سمت مخالف دوربین باشه. بهشون که گفتیم، پذیرفتن و گفتن که ما قاب رو پس بفرستیم و دوباره چاپ میکنن. تو این فاصله من به این نتیجه رسیدم در حالتی که گربه بیاد سمت راست، چون راستدستم عملا موقع گرفتن گوشی انگشت اشارهم جلوی گربه رو میگیره. یعنی کمکم داشتم با گربهی طرف چپ قاب هم کنار میومدم. بیخیال شدیم و بهشون گفتیم اگه هنوز چاپ نکردن همین خوبه و مرجوع نمیکنیم. از طرف اونا هم اوکی شد. حالا امروز، پست یه بسته آورد و دیدم همون قابی که اول میخواستم رو فرستادهن! پیام دادیم که قضیه چیه و گفتن رضایت مشتری برامون مهمه :) خلاصه که الان من دارای دو قاب شبیه هم شدم و حالا واقعا انتخاب سخته که کدوم رو استفاده کنم :)) گفتم به خاطر مشتریمداریشون تبلیغ پیجشون رو بکنم حداقل!
[قابهای ناقرینهام!]