سلام

هلن توی وبلاگش یه چالش شروع کرده به اسم هرزصد که مخفف همون عبارتیه که تو عنوان نوشتم :)) با این هدف که تو ده روز، روزی یه انیمه‌ی سینمایی ببینیم و درباره‌ش یه یادداشت بنویسیم. (که احتمالا برا من بیشتر از ۱۰ روز طول می‌کشه :)) )

به چند دلیل دلم خواست من هم انجامش بدم. یکی این که یه مدته تقریبا فیلمی ندیدم و کلی فیلم و سریال جمع شده :/ و خب دقت کردم دلیلش نمی‌تونه تلف شدن وقتم باشه چون همینطوری‌شم کلی وقت تلف می‌کنم در روز :)) گفتم به این بهانه یه کم بهینه‌تر وقت تلف کنم D: (کلا با فیلم منظورمه، به طرفداران انیمه برنخوره :)) ) بعدم اینکه من می‌شه گفت اهل انیمه دیدن نیستم پس بهانه‌ای هم شد برای دیدن انیمه‌های معروف یا اونایی که تعریف‌شونو شنیده‌م.

تو همین پست هر چی ببینم اضافه می‌کنم و چند خطی درباره‌ش می‌نویسم. فقط اینکه انیمه‌هایی که همین الان نشان‌شده این‌ور و اونور دارم نهایت تا روز پنجم جواب بدن :)) امیدم به پست‌های چالش‌های بچه‌هاس و همین‌طور ممنون می‌شم اگه انیمه‌ی سینمایی قشنگی سراغ دارین تو کامنتا معرفی کنین :)

*** ویرایش بعد از ۵ ماه D:

بعد از مدت‌ها برگشتم که این پست رو کامل کنم. چون یه مدت فاصله افتاد می‌خواستم صبر کنم ۴ تا انیمه/انیمیشن باقی‌مونده رو ببینم بعد یه دفه بیام راجع به همه بنویسم. خودمم متعجبم که ۵ ماه طول کشید که ۴ تا انیمیشن ببینم :)) می‌تونید از شماره‌ی ۷ به بعد معرفی‌های جدید رو ببینید.

[شروع از ۲۵ تیر]

۱) Spirited Away

دیگه خودتون حساب کنین چه انیمه‌نبینی هستم که اینو تا حالا ندیده بودم! که فکر کنم تاثیر دیدن (نصفه نیمه‌ی) قلعه‌ی متحرک هاول از همین کارگردان در سنین پایین بوده! هایائو میازاکی حداقل توی این دو تا انیمه‌ش دنیاهای واقعا عجیب غریبی خلق کرده با یه سری موجودات عجیب و مشمئز کننده و جادوگر و شبح و طلسم و اینا، و خلاصه همون‌طور که هلن هم گفت مناسب کودک نیست واقعا :)) ولی تو این سن مناسبم بود خوشبختانه و دوستش داشتم :))

شخصیت‌های محبوبم؟ همین روح سیاهه که نفهمیدم اسم داشت یا نه :) اون سه تا کله‌ی سبز هم بامزه بودن D:

۲) Paprika

فکر کنم تو کامنتای یکی از پست‌ها که از اینسپشن یا اینترستلار حرف می‌زدیم یه نفر اینو معرفی کرده بود. موضوعش تا حدودی شبیه اینسپشنه؛ یه دستگاهی با هدف درمان بیماری‌های روانی ساخته شده که باهاش می‌شه داخل رویاها رفت، ولی از کنترل خارج شده و حالا مرز بین واقعیت و رویا در حال کمرنگ شدنه. باحال بود ولی دیگه خیلی قاطی پاتی می‌شد گاهی :)) از نکات جالبش یکی از شخصیت‌ها بود که از اتفاقی در گذشته‌ش فرار می‌کرد ولی مرتب تو خواب‌هاش یه بخشی ازش رو می‌دید و در نهایت تونست باهاش روبه‌رو بشه.

یه سری صحنه‌های مشابه بین پاپریکا و اینسپشن هم وجود داره، مثل سکانس راهروی هتل یا آسانسوری که طبقات مختلفش قسمت‌های مختلفی از ناخودآگاهه. پاپریکا چند سال زودتر ساخته شده و بعضیا میگن نولان از این الهام گرفته. البته اینطور که تو یه سرچ سطحی فهمیدم گویا خیلی از کارگردانا از کارهای کارگردان پاپریکا الهام گرفتن یا تو فیلماشون به صحنه‌هایی از انیمه‌هاش رفرنس دادن.

۳) Your Name

خیلی لطیف و قشنگ بود :'( درباره‌ی یه جور ارتباط تو ابعاد مختلف زمان و مکان که تا حالا شبیه‌ش رو تو فیلم یا کتابی ندیده بودم. (هوومم البته شاید بشه گفت شبیه اینترستلار می‌شد مثلا. همین دو تا فیلم نولانو بلدم همه چی رو با اینا می‌سنجم :/ ) ولی در کل خیلی قشنگ بود؛ جادوی لحظه‌ی گرگ و میش، اون بافته‌ای که واقعا انگار زمان توش بافته شده بود و جریان داشت، تلاش برای تغییر یه اتفاق بزرگ تو گذشته، و در آخر هم پیدا کردن همدیگه با وجود فراموشی... خیلی قشنگ و تخیلی و جادویی بود :))

دو ثانیه صبر نکردم اون Playback Paused بره بعد اسکرین شات بگیرم :/

۴) Klaus

خببب من بعد از دیدن انیمه‌ی سوم بود که فهمیدم چالش شامل انیمیشن‌ها سینمایی هم می‌شده :)) پس امروز رفتم سراغ کلاوس، که جدید و نسبتا معروفه و فکر کنم خیلیاتون دیده باشینش. انیمیشن دوست‌داشتنی‌ای بود. از این فیلم و داستانا که میان واسه یه رسمی که وجود داره یه داستان می‌سازن خوشم میاد. اینجا هم می‌دیدیم داستان اینکه سانتاکلاس هر سال کریسمس برای بچه‌ها هدیه میاره چیه. و در کل دیدن این که چطور در طی داستان صلح، خنده و رنگ به اون شهر برمی‌گشت قشنگ بود. تو یکی از دیالوگا گفته می‌شد: A true selfless act always sparks another. قضیه اینه که خیلی وقتا (مثل خود این فیلم) شاید اون اکت اولیه اتفاقا خودخواهانه باشه، ولی چه عیبی داره اگه بشه باش حال بقیه رو هم خوب کرد و در طی مسیر کاری کرد که در نهایت به نفع همه باشه؟ :)

‌۵) Patema Inverted [خطر اسپویل!]

در گذشته در اثر آزمایشی که شکست خورده، جاذبه‌ی زمین دچار تغییر شده و تعدادی از انسان‌ها از بین رفتن. الان، بخشی از انسان‌ها که نجات پیدا کردن همچنان روی زمین و زیر آسمون زندگی می‌کنن، بخش دیگه‌ای هم که وارونه شدن ولی سقوط نکردن (!) به زیر زمین رفتن و اونجا دنیای جدیدی ساختن. هر دو گروه برای محافظت از دنیاهاشون قوانین سخت‌گیرانه‌ای دارن و حتی وجود دنیاهای دیگه رو انکار می‌کنن. تا زمانی که دو نفر از این دو دنیا (پاتما و ایجی) با هم ملاقات می‌کنن...

انیمه‌ی باحال و سرگیجه‌آوری بود :)) ایده‌ی دو تا دنیای وارونه رو دوست داشتم. عقایدی که پیدا کرده بودن هم جالب بود، مثلا ساکنین روی زمین عقیده داشتن آسمان انسان‌های گناهکار رو می‌بلعه! ولی آخراش یا خیلی پیچیده بود و من نفهمیدم، یا به اندازه‌ی اول فیلم خوب بهش نپرداخته بودن، یا اون دو سه تا دیالوگ کوتاهی که دوبله نشده بود کلیدی بودن :/ (گرچه احتمالش کمه!) اون دنیای سوم چی بود داستانش؟ چرا هیشکی توش نبود؟ آخر فیلم چی شد؟ سر از اون‌ور زمین درآوردن یعنی؟ سیاره‌هه چی می‌گفت اون وسط آسمون؟ دیگه نتونستم درست دنبال کنم کی کجا داره سقوط می‌کنه :)) (رمزگشایی نامه‌ای که آخر فیلم یه لحظه نشون می‌داد، شاید بتونه بعضی از این موارد رو حل کنه!)

۶) My Neighbor Totoro

این یکی بچگونه محسوب می‌شد ولی توجهم رو یه مدت (احتمالا به خاطر همین عکسی که ازش می‌ذارم) جلب کرده بود. بامزه بودش، حدس می‌زنم برای بچه‌ها جالب باشه. کارگردانش هایائو میازاکیه که واقعا خوشحال شدم از اینکه دیدم می‌تونه انیمه‌ی بدون کلی موجود ترسناک و تم دارک هم بسازه =)) البته قبل از اینکه بدونم کارگردانش کیه، متوجه اون موجودات دوده‌ای شدم که توی شهر اشباح هم دیده بودم!

اول می‌خواستم تو نماوا ببینمش ولی بی‌خیال شدم چون زبان اصل گذاشته‌ن بدون هیچ‌گونه دوبله یا زیرنویسی :/ چند روز بعد اتفاقی قاطی فیلم‌های خودم پیداش کردم و این بار ترکیبی بود از دوبله‌ی فارسی و انگلیسی! چالش جالبی بود دیدنش :)) یکی از اون قسمتای دوبله‌‌ی انگلیسیش یه دیالوگ خوبی داشت: Everybody try laughing, then whatever scares you will go away! (یاد اون ویدیویی افتادم که یه مدت پیش پخش شده بود از یه مرد سوری، که به دخترش یاد می‌داد هر موقع صدای انفجار اومد بخنده💔)

۷) When Marnie Was There

داستان آنا، دختر ۱۲ ساله‌ی ساکت و آرومی که برای مدتی به یه دهکده می‌ره و اونجا با دختری به اسم مارنی دوست می‌شه. اما این مارنی که اینقدر مرموزه واقعا کیه؟! واقعا وجود داره؟ توضیح بیشتری نمی‌دم و فکر کنم خیلیاتون هم دیدینش. انیمه‌ی قشنگی بود. (و چقدر از بعضی لحاظ با آنا همذات پنداری می‌کردم!)

۸) Onward [خطر اسپویل!]

یه شرایطی شد که بدون زیرنویس دیدمش و باید با تمایلم به فهمیدن کلمه به کلمه‌ی فیلم مبارزه می‌کردم! ولی در نهایت فهمیدم چی به چی شد. انیمیشن قشنگی بود، در مورد واقعی بودن جادو. داستان دو تا برادر که پدرشون رو از دست دادن و تو تولد ۱۶ سالگی برادر کوچکتر، مادرشون یه یادگاری که پدره گذاشته بوده رو برای اینا میاره. یه چوب جادو، با یه طلسم که می‌تونه مرده رو زنده کنه. اینا بالاخره موفق می‌شن طلسم رو بخونن ولی جواهری که برای این کار باید سر چوب می‌بوده وسط کار می‌شکنه و پدره نصفه تولید می‌شه :))) یعنی فقط پاهاش میان :))) ادامه‌ی فیلم داستان جستجوی اینا برای پیدا کردن یه جواهر دیگه‌س و خب ۲۴ ساعت هم وقت دارن وگرنه باباهه دوباره از بین میره. پسر کوچکتر اول فیلم یه لیست می‌نویسه از کارهایی که می‌خواد حالا که ۱۶ سالش شده انجام بده. از طرفی باباش رو هیچ‌وقت ندیده و یه لیست هم از کارهایی که دلش می‌خواد وقتی پدره رو کامل برگردوندن همراهش انجام بده می‌نویسه. و جالبه که همه‌ی اون کارها در طی این ۲۴ ساعت انجام می‌شن یکی یکی :)

۹) The Little Prince

با اشاره به داستان شازده کوچولو یه انیمیشن خیلی لطیف درآورده بودن :) لذت بردم از دیدنش! یه تمی هست که خیلی تو فیلم و داستانای مختلف تکرار می‌شه؛ پیرمردی که تنها زندگی می‌کنه و خشن‌طوره و همه ازش دوری می‌کنن، بعد طی اتفاقاتی بچه‌ی نقش اول داستان میره باهاش دوست می‌شه و معلوم می‌شه رفتار اون پیرمرد به خاطر تنهاییش بوده مثلا وگرنه آدم خوبیه و اینها. تو این انیمشین هم چنین پیرمردی رو داریم در نقش همون خلبانی که تو جوونیش شازده کوچولو رو دیده! دختربچه‌ی همسایه هم یه زندگی فوق‌العاده در چارچوب داره که باید منظم درس بخونه و اینها، و آشناییش با پیرمرد همسایه نقطه‌ی عطفی می‌شه براش.

۱۰) Soul

اینم هم که یه پست مجزا براش گذاشتم :)

[پایان: ۱۸ دی، نزدیک شش ماه بعد از شروع چالش D:]