سلام
گفتم منم چالش/تمرین عکاسی قرنطینگاری رو شروع کنم. برای توضیحات بیشتر پستهای چارلی و نورا رو بخونید.
سعی میکنم تا جایی که میتونم عکس هر روز رو بگیرم تا آخر. ولی خب ممکنه ناقص و نامنظم باشه :))
چیز وسوسهکننده اینه که دیدم برا بعضی از موارد تو گالریم عکس مرتبط دارم، ولی با خودم قرار گذاشتم همه رو همین روزا و تو همین اوضاع قرنطینه بگیرم.
عکسا رو تو همین پست میذارم و هر بار تاریخ پست رو آپدیت میکنم که ستارهش روشن بشه. امیدوارم اذیتتون نکنه.
[شروع از ۱۸ فروردین]
۱) یک چیز زرد
کلی دور و بر رو نگاه کردم و به جز دو تا خودکار و یه پوشه هیچچیز زردی ندیدم! تا اینکه رفتم مسواک بزنم و چشمم به اینا افتاد =)) پیام اخلاقیشم اینه که شبا مسواک بزنین😁
+ اون آینههه همینطوری اونجاس و مدتهاست ازش استفاده نشده!
+ خمیر دندون هم سبزه، نگهش میدارم برا روز بیست و سوم :دی
۲) آسمان صبح
آسمون امروز صبح (۱۸ فروردین). واقعا صبح! سحرخیز شدم برای گرفتن این عکس :))
+ این ساختمونه رو ممکنه بازم ببینید چون دقیقا روبروی پنجرهمونه :))
۳) چراغهای شهر
هدفم اون چراغ اول بود که پشت درختاس که این شد در نهایت. زیاد راضی نیستم ازش :)) چندتایی گرفتم و کمی ادیت کردم بعد حس کردم دارم باز وسواسی میشم. هدفای دیگه هم داشتم ولی جالب نمیشدن :/
۵) ابرها
کارخونهی ابرسازی! :)
+ بالاخره هوا یه ذره صاف شد و پاشدیم رفتیم پشت بوم :))
۷) نوردهی طولانی
کروسانی از جنس نور D: (و عکسبرداری شده با دوربین گوشی!)
+ این ریسه رو شب نیمهی شعبان زده بودیم پشت پنجره. به ذهنم رسید میشه ازش واسه گرفتن عکس روز هفتم و حتی بعضی از روزای آینده استفاده کرد :)) فک کنم دو ساعتی دیشب داشتم باهاش بازی میکردم و چیزای جالبی ازش دراومد!
۸) چای
کیا موافقن که چای باید لیوانی باشه؟ ^_^
+ وی به بشقاب و نعلبکی و این چیزا اعتقادی نداشت :|
+ یه عکس از همین بساط از بالا هم گرفتم که زیاد جالب نشد، وگرنه همونو به عنوان عکس روز نهم میذاشتم :دی
۹) عکاسی از بالا به پایین
از خیییلی به پایین :)
+ اون فنجون اول چایی توش بود ولی اینقدر که گرفتن عکس طول کشید (بالای میز یه قفسهس و نمیدیدم چی دارم میگیرم!) دیدم داره سرد میشه دیگه خوردمش =))
+ فقط به خاطر این فضانورده بود که از میزم گرفتم وگرنه میدونم جذابیت خاصی نداره :)
۱۱) مات
+ سرچ کردم و عکسهای مات مختلف و بعد هم دور و برم رو نگاه کردم، ولی بازم خوب نفهمیدم چرا باید یه عکس مات گرفت! شاید کمک میکنه یه جور دیگه، کلیتر اطرافو ببینیم. پس این بار عینکم رو درآوردم و دور و بر رو نگاه کردم! (دروغ گفتم :/ داشتم از این گلها عکس میگرفتم حس کردم شاید اگه مات بگیرم هم جالب بشه.)
۱۲) کتابها
رفتم سراغ کمد کتابهای قدیمی بابا :)
+ بابام اول بیشتر کتابهاش تاریخ میزنه. دلم میخواد منم از این به بعد این کارو بکنم. تاریخ، با شاید یه خط یادداشت.
۱۳) الگو
بدون شرح!
۱۴) از یک زاویهی باز (Low Angle)
تراس نداریم ولی از اینا داریم :|
+ با فیلتر شیشهی نه چندان تمیز پنجره و توریهایی که همسایهها زدن پرندهها نیان داخل :/
+ پنجرهی اتاقم هم به سمتِ همین نورگیرِ نور نگیره!
۱۶) سیاه و سفید
هفتههاست این تاب (؟!) و سرسرهها صدای بچهها رو نشنیدن...
+ این از قبلی هم مشکلتر بود. من تا حالا نه به قصد سیاه و سفید بودن عکسی گرفته بودم نه حتی برام جالب بوده عکسایی که گرفتهم رو سیاه و سفید کنم! ویدیویی رو که نورا گذاشته بود دیدم و یه کم سرچ کردم و بعد فکر کردم از چیا میشه عکس سیاه و سفید گرفت. اول یه چیز دیگه تو ذهنم بود ولی نشد که بگیرمش. میدونم این یکی ایدهآل نیست مخصوصا که پشت زمین بازی پر از جزئیاته. امیدوارم به عنوان اولین عکس سیاه و سفیدم بپذیرید :))
۱۷) عشق
پسرخالهی کوچووولومه که تازه یه ماهش شده ^_^
+ ماشاءالله فراموش نشه :)
۱۸) بافت
یادش بخیر اون زمانی که این دستبند بافتنها مد شده بود و منم هی میبافتم :)
+ چند جای مختلف امتحان کردم بذارمشون و در نهایت دستهی این ماگ برنده شد :/
۱۹) یک گوشه
فکر نکنم «گوشه» بودنش تو عکس مشخص باشه، ولی به هر صورت اینجا یه گوشهای از خونهی مامانبزرگم اینهاس :)
+ عکسو تو همین هفتهی گذشته گرفتم و کاملا در قالب قرنطینگاریه :))
۲۰) یک در
حاصل پیادهروی کوتاه یه روز اردیبهشتی :)
۲۲) خیلی رنگارنگ
امیدوارم به اندازهی کافی رنگارنگ باشه :))
۲۳) یک چیز سبز
بیاین فکر کنیم درس هم میخونم این روزا و اون چکنویس هم از ترم قبل به جا نمونده :))
۲۴) انتزاعی
بدون شرح!
۲۷) گلها
مدیونید فکر کنید هر کدوم از اینا رو هدیه گرفتم و خشک کردم که یادگاری بمونن =)) تا جایی که یادمه فقط یکیشون رو دوستم بهم داده بوده :))