سلام. این پست صرفا جهت تخلیهی ذهنمه، یه سری حرفا و فکرایی که چند هفتهس جمع شدن.
از اول هفته، صبحا که وارد دانشگاه میشم یه کوچولو راهمو دور میکنم که چهار تا درخت بیشتر ببینم! آخه دیروز و پریروز هوا خیلی خوب بود، حیف نبود سریع بپرم تو آزمایشگاه پشت میزم، جای اینکه چند دقیقهای قدم بزنم تو هوای خنک و بارونی صبح، رو برگهایی که هنوز جمعشون نکرده بودن...؟
دیروز با خودم فکر میکردم چرا باید اینقدر سخت بگیرم یا اجازه بدم بعضی همکلاسیای خرخون و تکبعدی و مضطرب حرصم بدن؟! طرف ازش سوال میپرسی اول میگه "وقت اون همورک که تموم شده" بعد جواب میده! :)) یا اون یکی یه جوری میگه "ینی هنوز نفرستادی؟" که پشیمون میشی از باز کردن دهنت. آره خب ده روزی از ددلاین گذشته و من هنوز کد رو تموم نکردم، خب که چی؟ =)) (حتی الان که فکر میکردم تمومش کردم، برگشتم صورت سوال رو نگاه کردم دیدم حواسم به یه سری چیزای دیگه که میخواست نبوده :/) یا مثلا چه اهمیتی داره که بعد سه سال هنوز فلان نمودار رو بلد نیستم بکشم؟ بعد چرا باید برم از کسی بپرسم که جای کمک کردن برگرده (مثلا به شوخی) بگه اگه با همین استاد مکاترونیک پاس کرده بودین الان از حفظ میکشیدین؟! :|
حالا نگم از موارد دیگه! ولی میخوام به خودم بگم، دوست عزیز! آره تلاشتو بیشتر کن، وقت تلف نکن. ولی قرارم نیست خودتو نابود کنی و اینقد سرزنش کنی! بیشتر برو هوا بخور و به خودت استراحتای غیر از تو گوشی گشتن بده :/