۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کمی عمیق‌تر» ثبت شده است

کلمه‌ی بوق‌لازم!

سلام

تازگی کتاب هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها رو تموم کردم و یادم افتاد می‌خواستم درباره‌ی یه مسئله‌ای بنویسم. هیچ ربطی هم به مطالب خود کتاب نداره :))

خب احتمالا می‌دونین که «هنر ظریف رهایی از دغدغه‌ها» ترجمه‌ی نشر میلکان هست از عنوان اصلیِ The Subtle Art of Not Giving a F**k نوشته‌ی مارک منسن. ترجمه‌های دیگه هم عناوین مشابهی دارن مثل «هنر ظریف بی‌خیالی» یا «هنر ظریف اهمیت ندادن». از کتاب‌های دیگه‌ی این نویسنده هم Everything is F**ked هست که با عناوینی مثل «اوضاع خیلی خراب است» یا «همه چیز به فنا رفته» ترجمه شده.

با مارک منسن خیلی قبل از شناختن کتاب‌هاش، از طریق وبسایتش آشنا شده بودم. یه پست ازش خونده بودم که اینقدر برام نکته داشت که خلاصه‌شو تو دفترم نوشتم. این کتابم که ازش خوندم حرفای خوبی داشت که آدم می‌تونه فکر کنه بهشون. اما این باعث نمی‌شه با ادبیاتش مشکل نداشته باشم :)) نه تنها تو عنوان و متن کتاباش، تو ویدیوهای یوتیوبش هم با نرخ ده بار در دقیقه از کلمه‌ی ف** استفاده می‌کنه که باعث می‌شه من اعصابم خرد بشه و هیچ ویدیوییش رو تا آخر نبینم!

اعصابم خرد می‌شه چون اون کلمه همچنان برای من تابوئه. نمی‌گم تا حالا نگفتمش (انگار الانم که ستاره گذاشتم کسی نفهمیده چیه!)، ولی اینکه تیکه‌کلام بعضی آدما می‌شه و به راحتی به زبون میارنش رو درک نمی‌کنم. اینکه میاد رو عنوان یه کتاب می‌شینه رو که اصلا درک نمی‌کنم. و گاهی به نظرم میاد دلیل اینکه خیلیا چنین الفاظی رو مدام به کار می‌برن اینه که باحال به نظر بیان و جلب توجه کنن. حالا می‌خواد یه آدم عادی تو یه جمع کوچیک دوستانه باشه، یا آدم شناخته‌شده‌ای که سعی می‌کنه با مخاطبش صمیمی باشه. (همین الان یه تحلیل رائفی‌پور-طوری به ذهنم رسید: همون‌طور که یه زمانی سینمای هالیوود رو مروج سیگار کشیدن می‌دونستن، الان هم بعضی سریال‌ها دارن این کلمات رو عادی‌سازی می‌کنن D:) 

اینم بگم که خودم اونقدرم مودب و پاستوریزه نیستم، ما هم بالاخره تو جمع دوستامون گاهی یه سری الفاظ رو به کار می‌بریم یا شوخیایی می‌کنیم =)) ولی از نظرم جمع‌های دوستانه فرق داره با جایی مثل وبلاگ، کتاب یا رسانه‌ای که مخاطبش ممکنه هر کسی از هر سن یا فرهنگی باشه. (بی‌ادبانه‌ترین کلمه‌ای که تا حالا تو وبلاگم نوشتم فکر کنم چسناله بوده باشه :دی)

فرض کنیم این کلمه تو یه فرهنگ‌هایی پذیرفته‌شده و عادیه. البته با توجه به مشاهدات شخصی من (!) که تو بعضی برنامه‌هاشون موقع گفتن این کلمه بوق می‌ذارن یا اصلا چرا راه دور بریم، عنوان بعضی کتاب‌ها مثل همین The subtle art... یا کتابای گری جان بیشاپ که یه حرف از اون کلمه رو با ستاره جایگزین می‌کنن (چون روشون نمی‌شده کامل بنویسنش؟ D:)، فکر نمی‌کنم اونقدرم عادی باشه. ولی فرض کنیم هست. حالا چون برا اونا عادیه ما هم باید فکر کنیم با گفتنش داریم تابوشکنیِ درستی می‌کنیم؟

اون دو تا کتاب مارک منسن رو دو نفر دیگه هم ترجمه کردن که عنوان‌هاشون رو تو این عکس می‌تونید ببینید (با عرض معذرت). احتمالا به نظرشون با انتخاب دقیق‌ترین معادل‌های ممکن، در ترجمه امانت‌دار بودن و با سانسور نکردن یه حرکت خاصی کردن. و این براشون می‌ارزیده به این که کتابشون فقط اینترنتی یا تو انقلاب فروخته بشه یا دانلود بشه. خب یه عده هم می‌خرن چون بالاخره بدون سانسوره. ولی من شخصا حاضر نیستم همچین عنوانایی تو کتابخونه‌م وجود داشته باشن.

من تا وقتی متن کامل انگلیسی رو نخونم، نمی‌تونم قضاوت کنم ترجمه‌ای که خودم خوندم فقط ورژن مودبانه‌ای بوده یا سانسور هم داشته. اما اگه فقط از روی عنوان بخوام قضاوت کنم، به نظرم عنوان‌هایی مثل «هنر ظریف اهمیت ندادن» یا «همه چیز به فنا رفته» ترجمه‌های غیر امانت‌دارانه‌ای نیستن. حتی اونقدرا غیر دقیق هم نیستن. حداقل این یه مورد اسمش سانسور نیست.

از طرفی من فکر می‌کنم واقعا بعضی جاها سانسور لازمه. احتمالا این که خیلی در مقابل سانسور جبهه گرفته می‌شه (حداقل بخشیش)، نتیجه‌ی سانسورهای بیش از حدِ لازم و رو اعصابیه که تو فیلما و کتابا و غیره باهاش روبه‌روییم. مخصوصا وقتی که از سانسور فراتر میره و به تغییراتی می‌رسه از جنس اضافه کردن آباژور به صحنه یا قضیه‌ی عموی سوباسا =))

 

بچه که بودم یاد گرفته بودم نشون دادن انگشت شست فحشه. چیزی که الان خیلی عادیه و نشونه‌ای شده برای لایک یا تایید. الانم شاید من پیر یا حساس شدم و برای نسل جدید یا خیلی از هم‌نسل‌هام این چیزا معانی ملایم‌تری دارن. با این وجود اگه بچه‌م یه روز این کلمه رو به کار ببره دهنشو... اممم، یعنی تو دهنش فلفل می‌ریزم :))

نظر شما چیه؟ فرض کنین فیلتری مثل وزارت ارشاد وجود نداره. فکر می‌کنین موقع ترجمه و دوبله و غیره باید یه فیلتر عرف و فرهنگ وجود داشته باشه؟ یا باید این کارا رو کاملا امانت‌دارانه انجام داد و فوقش براش محدودیت سنی گذاشت و بقیه‌شو سپرد دست مخاطبا؟

  • فاطمه
  • سه شنبه ۱۹ اسفند ۹۹

آیا آشپز هم به اندازه‌ی غذا مهمه؟

۱) دیوید فاستر والاس یه جستار داره به اسم «به لابستر نگاه کن». مقاله‌ای بوده که برای یه مجله‌ی مربوط به غذا و آشپزی نوشته و ترجمه‌ای ازش تو کتاب «این هم مثالی دیگر» اومده. ظاهرا بهش سفارش داده بودن بره به یک جشنواره‌ی لابستر معروف توی آمریکا و گزارشی ازش بنویسه. اولش والاس از موقعیت جغرافیایی اون شهر و ویژگی‌های نمایشگاه و اینکه لابستر چه جور موجودیه شروع می‌کنه تا جلوتر که می‌رسه به عطر (!) و طعم لابستر و انواعش و نحوه‌ی پختنش. می‌گه برای اینکه در تازه‌ترین حالت ممکن باشه، روش مرسوم اینه که زنده می‌ندازنش تو قابلمه‌ی آب جوش (روش‌های دیگه‌ای هم هست که خیلی بهتر از این نیستن).

از اینجا میره سراغ سوالای اخلاقی و استدلال‌هایی که آدم‌ها برای این کار میارن. مثلا بعضیا میگن لابسترها به دلایل عصب‌شناسانه درد رو احساس نمی‌کنن. ولی والاس یادآوری می‌کنه که شما هر استدلالی هم بکنی، آخرش نمی‌تونی تقلای لابستر رو برای بیرون اومدن از قابلمه‌ی روی گاز انکار کنی (ضربه زدنش به در یا چنگ زدنش به دیواره‌ی قابلمه). حتی اگه این کارش صرفا یه رفتار یا واکنش نسبت به به‌هم‌ریختن تعادل محیطش باشه و درد و رنجی در کار نباشه، باز چیزیه که وجود داره. پس سوال اینجاس: شمای نوعی که لابستر رو به این شکل می‌پزی و می‌خوری، واکنشت به این موضوع چیه؟ آیا اصول اخلاقی خاصی براش داری؟ به رنج اون حیوان فکر می‌کنی؟ اگه آره، توجیهت چیه؟ اگه نه، چرا نمی‌خوای بهش فکر کنی؟

اینجا نمی‌خوام گیاه‌خواری و این چیزا رو تبلیغ کنم، هدفم فقط فکر کردن به این سوالا بود. اولش خیلی برام مهم نبود چون ما که لابستر نمی‌خوریم! ولی نویسنده یه جا به اوضاع دامداری‌ها هم اشاره می‌کنه که باعث شد فکر کنم که تو کشور ما چطوریه؟ منظورم از «کشور ما» اینه که گوشتی که من می‌خورم چه فرایندی رو طی کرده تا به بشقاب من برسه. خب ما ذبح اسلامی داریم و تصور من اینه که روش مناسبی (به نسبت) برای کشتن حیوانه. اما شرایط نگهداری دام‌ها چی؟ از طرفی این موضوع تا حدی اجتناب‌ناپذیره؛ من که نمی‌تونم تو آپارتمان مرغ و گوسفند نگه دارم که برا خودشون بچرخن و بعد هم ازشون مصرف کنم. این رو هم نمی‌پسندم که کلا گوشت نخورم. پس چی بالاخره؟ شاید باید مصرف گوشت رو کم‌تر (یا متعادل‌تر) کنم یا اصلا به همین سبک ادامه بدم، اما می‌دونم که نمی‌خوام نسبت به این سوال‌ها بی‌خیال باشم.

نکته‌ی اون جستار برای من بیشتر از لابسترها، این بود که هر کاری می‌کنی بدون چرا داری انجامش میدی!

۲) یه جا خوندم که فاستر والاس جستاری که گفتم رو سفارش نگرفته بود. ظاهرا خودش نوشته و فروخته بوده به مجله، اما اینطوری توی نوشته‌ش بیان کرده که سفارش گرفته! و اینکه کلا آدم زیاد درستی هم نبوده از نظر اخلاقی. چون زیاد دنبالش نرفتم وارد جزئیاتش نمی‌شم، ولی چون خودم اولش ازش خوشم اومده بود و یکی دو بارم تو پست‌های دیگه بهش ارجاع داده بودم (و ممکنه بازم بدم)، خواستم این‌ورِ قضیه رو هم بگم.

حالا سوال جدیدی پیش میاد: «نبین کی می‌گه، ببین چی می‌گه» تا کجا صادقه؟ حرف‌ها و نوشته‌های یه آدم چقدر می‌تونن از شخصیتش جدا باشن؟

جالبه که توی اون جستار، به نظر میاد فاستر والاس به رنج کشیدن حیوان‌ها اهمیت می‌ده (حداقل ابعاد مختلفی از قضیه رو نشون می‌ده و سوال‌هایی ایجاد می‌کنه که بهشون فکر کنیم) و این تصور ایجاد می‌شه که حتما آدم بااخلاقیه که راجع به این موضوع نوشته. اما بعد می‌بینیم که در واقعیت برای –فکر کنم- نامزد سابقش مزاحمت ایجاد می‌کرده و رفتار خشونت‌آمیزی داشته. بیشتر از این حرفا هم درباره‌ش زده شده و خودشم نیست که دفاعی بکنه، چون چند سال پیش خودکشی کرده! در حالی که اگه اینا رو نشنیده باشی و بشینی نوشته‌هاشو بخونی به نظر میاد حرفای به‌دردبخوری می‌زنه.

اگه دوست دارین، بیاین راجع بهش صحبت کنیم. به نظرتون چقدر می‌شه به آثار یه هنرمند (یا تولیدکننده‌ی هر شکل محتوایی، حتی همین وبلاگ‌ها) مستقل از خودش نگاه کرد؟ اون مرزی که دیگه تحریمش می‌کنین کجاس؟ تا حالا کسی بوده که طرفدارش بوده باشین ولی یه چیزی ازش ببینین و دیگه دنبالش نکنین؟

و هر چیز دیگه‌ای که در این مورد و همین‌طور درباره‌ی بحث حیوانات و گیاه‌خواری به نظرتون میاد :) دنبال یه جواب دقیق و درست نیستم (و به نظرم وجود نداره!) فقط دوست دارم نظرات مختلف رو بشنوم.

پ.ن. ماشالا بهم با این عنوان! به‌به! D:

ویرایش: من این پست رو دیشب که گذاشتم گویا ستاره‌ش روشن نشده. حالا خوبه صندلی داغ نبود وگرنه چقد ضد حال می‌خوردم :)) الان تاریخش رو آوردم رو امشب و امیدوارم این بار روشن شه.

  • فاطمه
  • جمعه ۱۰ بهمن ۹۹

•• اسم وبلاگ از عنوان کتاب "اتاقی از آن خود"ِ ویرجینیا وولف برگرفته شده.
آرشیو مطالب