سلام

دیروز به پیشنهاد دوستم، رفتم دفتر استادش که ازم یه تست دروغ‌سنجی بگیرن. (از این حالتاس که برای پروژه دیتا می‌خوان.) نشستم و دو تا از این بیل‌بیلک‌ها (الکترودن، چین؟!) وصل کردن به انگشتم و خیره شدم به یه دوربین حرارتی. یه سری سوال ازم پرسید که قرار شد راستش رو بگم. اولش فقط چند تا سوال بله/خیر بود. بعدش گفت چند ثانیه از یه دوستی کسی تعریف کن. اینم آسون بود. آخر سر گفت حالا چند ثانیه به دروغ از یکی تعریف کن. یعنی خلاف اون ویژگی‌های منفی که به خاطرش از طرف بدت میاد رو بگو!

این یکی دیگه سخت شد! فکر کردم از کی بدم میاد! بلافاصله دو تا از دوستام اومدن تو ذهنم که گاهی ازشون دلخور شده‌م. شروع کردم درباره‌ی یکی‌شون اون حرفای برعکس رو زدم. و آخرش مجبور شدم کمی هم اغراق کنم! این آخرین بخش تست بود. بعدش به پیشنهاد خود استاد، یه عکس آتلیه‌ای هم با اون دوربین حرارتی ازم گرفتن. :)) (که هنوز نفرستاده برام :/)

بعدازظهر داشتم با همون دوستِ مورد آخرِ تست خیلی دوستانه چت می‌کردم، که باز یادم افتاد من اون رو انتخاب کردم که درباره‌ش دروغ بگم. یه عذاب وجدان عجیبی گرفتم. حالا که فرصت بیشتری برای فکر کردن داشتم، چند نفر از هم‌دانشگاهی‌هام به ذهنم میومدن که واقعا باهاشون حال نمی‌کنم و می‌تونستم درباره‌ی اونا حرف بزنم. ولی اونجا دوستام اول به ذهنم رسیده بودن؛ شاید چون استاده از لفظ دوست استفاده کرده بود، یا شاید چون به رابطه‌م با این دوستام بیشتر اهمیت میدم و رفتار اون یکیا خیلی برام مهم نیست...

هر چی هست، احساس می‌کنم اگه یه نفر بیاد از بُعد روان‌شناسی هم این تست رو تحلیل کنه، به نتایح جالبی خواهد رسید!

پ.ن. ضمنا، بالاخره دیروز ثبت نام ارشد و انتخاب واحدم با موفقیت انجام شد. حتی اون استادمم پیدا کردم! :))