۱) چند شب پیش فهمیدم یکی از همکلاسیامون وبلاگ مینویسه. قطعا نه من از اون آدرس خواستم نه اون از من. ولی خب به این فکر افتادم که اصولا بیان کوچیکه :| چند وقت پیشم اینجا به یکی دو نفر دیگه مشکوک شده بودم که شاید میشناسن منو :/ این همه من اسم مستعار گذاشتم رو بقیه، حالا شما بیاین یه اسم مستعار واسه خودم پیشنهاد کنید!
۲) انگار یه کاغذ دستم بود که روش یه عبارت مهم نوشته شده بود. شاید عنوان پایاننامهم بود. فکر کردم باید حفظش کنم چون میدونستم خوابم و باید یادم میموند. چند بار از روش خوندم و با خودم تکرارش کردم. بعد فکر کردم بهتره تو نوت گوشیم هم بنویسمش! و خب طبیعتا نه تو یادم مونده، نو تو نوت گوشیم.
+ یه بار دیگه هم خواب دیدم که رفتم گفتم نوشتن پایان نامهم تموم شده، گفتن فردا دفاع کن. منم هیچ چیز دیگهم آماده نبود و افتاده بودم دنبال استاد داور خارجی :|
۳) چند روز پیش یکی از این عکاسایی که تو اینستا دنبالش میکنم اومد راجع به ادیت کردن عکسام یه نکتهای گفت. اولش خواستم گارد بگیرم که من ادیت میکنم و مشکل از دوربین گوشیه و اینا. (ینی فک میکنم اگه بگم با گوشی عکسامو میگیرم کف میکنن میگن چه خفنی تو؟! برو بابا!) ولی بعد فکر کردم اگرم اینو میگم ملایمتر بگم و به خودم اجازه بدم یه چیزی یاد بگیرم ازش.
۴) چه خبرتونه؟ چه خبرتوووونه؟! دیگه منم شاکی شدم از این همه وبلاگ بستن :)) خب چرا کلا وبلاگو حذف میکنید و ول میکنید میرید؟ چند وقت ننویسید بعدش شاید دلتون خواست برگردید، نه؟ وبلاگا گناه دارن، نباید ببندیمشون :(
+ آخرش خودم میمونم اینجا و روزانهنویسیهام :|