نمی‌دانم چرا همیشه از دیدنش حرص می‌خوردم. اما فکر می‌کنم به این علت بود که با یک خرده کم و زیاد، نُه یا ده سالی داشتم و وقتش شده بود که مثلِ بقیه‌ی مردم از یک نفر متنفر باشم.

زندگی در پیش رو - رومن گاری

حتما نباید کسی پدرت را کشته باشد تا تو از او بیزار باشی. آدم‌هایی یافت می‌شوند که راه رفتنشان، گفتنشان، نگاهشان و حتی لبخندشان در تو بیزاری می‌رویاند.

جای خالی سلوچ - محمود دولت آبادی 

این متنفر شدن‌های گاه و بی‌گاهِ بی‌دلیل یا حداقل با دلیل قانع‌نکننده، چه از آدمایی که نمی‌شناسین چه از اونا که می‌شناسین، برا شما هم پیش میاد؟

پ.ن. زندگی در پیش رو رو دارم می‌خونم و خیلی خوبه! جای خالی سلوچ رو نخوندم و اون جمله‌ش رو یادم نیست کجا دیدم.