به همون علت که سیزده‌به‌در رو دوست ندارم!

ما همیشه از فامیلامون دور بودیم (بیشترشون تهران نیستن) و کم پیش اومده تو این مناسبت‌ها دور هم جمع بشیم. دورهمی‌های جمع چهارنفره‌مون همیشه خیلی زود تموم میشه چون عملا بعد از فال گرفتن، یا خوردن کیک تولد یا... دیگه کار و حرف خاصی نداریم.

ناشکری نمی‌کنم، همین که تو جمع خونواده هستم خودش جای شکر داره. شاید تقصیر این دنیای مجازیه که همه توش جمع‌های بزرگ دورهمی و خوش بودن‌شون رو نشون می‌دن. و باعث میشه وقتی بعد از یلدای کوتاهمون پناه می‌برم بهش، این تصاویر رو ببینم و بدتر دلم بگیره. سیکل معیوب :)

ولی خب، هیچ‌وقت ارتباط خاصی با شب یلدا نگرفتم. خاطره‌ی خاصی ازش ندارم. منتظرش نیستم.

به هر صورت فال گرفتم و این اومد:

آن که پا مال جفا کرد چو خاک راهم
خاک می‌بوسم و عذر قدمش می‌خواهم

و این دو بیتش رو خیلی پسندیدم:

بسته‌ام در خم گیسوی تو امید دراز
آن مبادا که کند دست طلب کوتاهم

ذره‌ی خاکم و در کوی توام جای خوش است
ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم :)

تعبیرشو یه چیزی نوشته بود که اصلا به خود شعر ربطی نداشت :)) درست یادم نمونده. انگار گفته بود سعی نکن خودتو از چیزی که هستی بهتر نشون بدی!

امیدوارم شما دیشب بهتون خوش گذشته باشه. پاییز خوبی رو گذرونده باشید و زمستون بهتری در انتظارتون باشه. با دلای گرم :)

پ.ن. این دیگه چه صیغه‌ایه که میان میگن یلدای من تویی؟ :)) یا طرف برا آقاشون پست گذاشته که عشقم یلدات مبارک! :)

پ.ن۲. چطور فال بعضیاتون اینقدر شعرای راحت و رایج میاد؟ من یه بار فال گرفتم اصن نمی‌تونستم بخونمش، فک کنم از اینا بود که نصفش عربیه. :))