سلام
این مدت چند تا پیشنویس داشتم ولی جالبه که آخرش تو کل شهریور هیچ پستی نذاشتم!
دیشب داشتم فکر میکردم چه خوبه که بین این همه اضطراب و کار و دوندگی، حداقل استرس اول مهر رو دیگه ندارم! هرچند امروز یه سری کار و صحبت هست که باید پیش ببرم و نگرانشونم، ولی به اول مهر بودن امروز ربطی ندارن. اصولا دوست دارم اول هفته و اول ماه رو یه شروع جدید ببینم. الانم میخوام پاییز رو با همچین نگاهی شروع کنم.
یه شال خریدم دیروز، تقریبا آجری رنگه. خیلی وقت بود اینجور رنگهای تو مایههای قرمز سر نکرده بودم، مخصوصا تو دانشگاه و سر کار، و الان یه کم برام غریبه. ولی خب خوبه، دوستش دارم. یه تم پاییزیطوری هم داره :))
شروع کرده بودم به نوشتن یه مرور از دو سه ماه گذشته. اگه بخوام خلاصهش کنم این میشه که اوضاع خیلی بهتر از هفتههای اولیه که کارمو شروع کرده بودم. هم از نظر کاری هم از نظر ارتباطی راحتتر شدم. اون بحث شوخیها که تو پست قبل نوشتم تا حد خوبی تعدیل شده. هنوز فضا دوستانهس اما ظاهرا به طریقی تونستهم واکنشهای خودم رو مدیریت کنم و تقریبا دیگه شوخیهایی که بخواد اذیتم کنه پیش نمیاد. هرچند هنوز گاهی مسائلی پیش میان که ناراحتم میکنن اما خیلی خیلی کمتر شده. تا حدی آدما رو شناختم و اونا هم منو شناختن و داریم با هم کنار میایم. کارم رو هم در مجموع قبول دارن و این بهم حس خوبی میده.
اینم بگم که تو این چند ماه حضور یه دوست مجازی خیلی برام مایهی آرامش بود و ازش ممنونم که هر وقت میرفتم باهاش حرف بزنم حوصله میکرد و به حرفام گوش میداد.
از اواسط مرداد دوباره باشگاه رفتن رو شروع کردهم. از اونجایی که ساعت کاریم تا حدی منعطفه و دست خودمه، این باشگاه رفتنه یه نظمی به برنامهی روزانهم داده. دلم میخواد توی پاییز به مرور یکی دو تا فعالیت منظم دیگه هم به برنامهم اضافه کنم. شاید یکیش همین نوشتن باشه.
همچنان وبلاگ واسهم یه جور دیگهس و توش عمیقتر از کانال میتونم بنویسم. واسه همین حتی اگه کسی نخونه دوست دارم اینجا نوشتن رو حفظ کنم. خرداد یادتونه یه مدت هر روز روزانهنویسی میکردم؟ خوب بود ولی اونطوری نمیتونم خیلی ادامه بدم. میخوام این بار منظم نوشتن رو امتحان کنم. مثلا دو روز مشخص تو هفته، یه همچین کاری.
از یه حدی که بخوام پستم رو طولانیتر کنم ممکنه یهدفعه کلا بیخیال انتشارش بشم! پس فعلا همین مرور کوتاه و غیرمنسجم کافیه. پاییز قشنگی داشته باشین :)