وقتی آدم وارد یه محیط جدید میشه و یه چیزایی اونجا اذیتش میکنه، دو تا احتمال وجود داره: یا واقعا اون مسائل مشکلاتِ جدی اون محیط و آدماش هستن، یا این مسئله داره یک جنبهای از خود فرد رو نشون میده که نیاز به اصلاح داره.
من دارم سعی میکنم مسائلم با این محیط کار رو تفکیک کنم. نه همه چیزو به خودم بگیرم، نه همه چیزو مشکل بقیه بدونم.
مثلا بخشی از کار دست منه که مربوط میشه به آمادهسازی یه سری داده. کاری که بعد از یه مدت یکنواخت میشه اما همچنان دقت میخواد. من متوجه شدم که تو این کار دچار وسواس شدم. هی برمیگردم کار خودم و دو نفر همتیمی دیگه رو بررسی و ویرایش میکنم. این جنس وسواس رو قبلا هم داشتم تو کارهای دیگه، و به نظرم رسید دیگه نباید بذارم منو گیر بندازه. پس سعی کردم براش راه حل پیدا کنم. مثلا گفتم ما که هر جور کارو انجام بدیم تهش ممکنه ازش مشکلی دربیاد. پس یک بار سریع کار رو انجام بدم و بعد با کسی که بهتر از من بلده چک کنم و حالا اگه موردی بود برگردم اصلاحش کنم.
حساسیتم رو هم نسبت به چک کردن کار اون دو نفر دیگه کم کردم. این هم باز جزو الگوهاییه که هی تکرار میشه؛ یعنی تو اینجور کارهای تیمی، مخصوصا وقتی مثل الان مسئول این تیم شدهم، حس میکنم باید کار بقیه رو درست کنم. متوجه این که شدم، سعی کردم هم از حساسیتم کم کنم و هم اگه موردی بود به خودشون بگم درست کنن تا دفعههای بعد هم پیش نیاد.
البته که این وسواسها هنوز هم کاملا محو نشدن، اما بعد از چند هفته بهتر شده اوضاعم.
اما مسائلی هم هستن که به شخص من مربوط نیستن. مثلا روز شنبه کارها به کندی پیش رفت و روز دوشنبه که دو نفر از اعضای اصلی نیومده بودن، هم آرامش بیشتری برقرار بود و هم بازدهیم بیشتر شده بود. دلیلش حرف زدن زیاد اون دو نفر و شیوهی کار کردنشونه. شنبه با یکیشون نشستیم مشکل یه کد رو حل کنیم و کلی طول کشید، چون ایشون اصرار داره اونطوری که تو ذهن خودش مسئله رو چیده جلو بره و حینش خیلی به حرف و ایدههای بقیه گوش نمیکنه.
یا یه چیز دیگه اینه که اینا حرفاشون با هم نمیخونه. بعضا با حرف قبلی خودشونم نمیخونه! راجع به همین دادهها چند بار از سه نفر مختلف سوال کردم و هر کدوم یه چیزی میگفتن. بار آخر که بالا سرم خودشون بحث میکردن و به توافق نمیرسیدن.
برای اینجور مسائل کمکم داره دستم میاد چه کار باید بکنم. بعضی وقتا باید کار خودمو بکنم. یا تشخیص بدم تو هر زمینه کدومشون مرجع بهتریه. همچنین میتونم نکتههاشون رو بنویسم که یادم نره کی چی گفت و حتی بعدا بتونم علیهشون استفاده کنم :دی
یه مسئلهی دیگه هم پیش اومده که به بند اول پست برمیگرده؛ یعنی چیزی که در خودم باید اصلاحش کنم. اما پست امشب طولانی شد، اون رو بمونه فردا میگم. ایشالا که به خیر هم بگذره :))