سلام
یک ماه پیش، بعد از دو سال و خوردهای کانال تگلرامم رو پاک کردم. هرچند برای اینکه بتونم، قبلش بیشتر پیامها و یادداشتهایی رو که جنبهی خاطره یا روزانهنویسی داشتن کپی کردم توی یه فایل ورد. کلا یه مدته تمایل بیشتری پیدا کردم به حذف کردن وسایل یا چیزهایی که دیگه برام کارایی ندارن، اما این دور ریختن در عین حال برام سخت هم هست و گاهی از وسیلهای که میخوام بندازم دور یه عکس میگیرم که دلم راضی بشه! خلاصه موقع اون کپی کردنها یه فکری به ذهنم رسید؛ چی میشه اگه یادداشتهایی که این چند سال از افکار و اتفاقات روزمره نوشتم، همهی دفتر و کاغذها و پستهای اینجا و اونجا رو وارد یهجور دفتر خاطرات مجازی (و غیر آنلاین) کنم؟ مثلا یه سری فایل پیدیاف داشته باشم به تفکیک هر سال، که تو هر کدوم پستهای مجازی یا عکس یادداشتهای کاغذی به ترتیب تاریخ اومده باشن؟!
این کار از نظرِ یکجا بودن همهی یادداشتها ایدهی خوبیه. الان یه عالمه دفتر و سررسید دارم که نمیدونم چه کارشون کنم. فضا اشغال کردن و استفادهی خاصی هم ندارن، اما چون حاوی خاطراتن دلم نمیاد همینطوری دور بریزمشون. به غیر از یادداشتهای کاغذی، بکآپ وبلاگ قبلیم یا همون کانال، پستهای اینجا که جنبهی شخصیتری دارن و روزانهنویسیهایی که از اول منتشر هم نشدن، اینا هم خیلی پراکنده هستن و به نظرم باحاله که همهشون رو مرتب و منظم یه جا داشته باشم؛ برای خودم.
اما خب اینجا سوال پیش میاد که: چرا؟
ثبت خاطرات و افکار روزمره قراره در چه ابعاد زمانی به کار ما بیاد؟ کارکردش کوتاهمدت و برای تخلیهی ذهنه، یا بلندمدتتره و بعدا هم میشه بهشون مراجعه و ازشون استفاده کرد؟ یکی مثل متیو مککانهی کتابش رو به کمک خاطرههایی که از نوجوونی نگهداشته بوده نوشته، اما چند تا از ما قراره خودزندگینامه بنویسیم؟! ثبت یادگاریها یا خاطرات خاص مقاطع مختلف زندگی بحثش جداس، ولی چرا من باید یادداشتهای روزانهی یکی دو سال اخیرم رو که جنبهی تخلیهی ذهن داشتن نگه دارم و مثلا بعد از یک سال که میخونمشون دوباره تشویش و اضطراب اون روزها رو تجربه کنم؟ بهتر نیست به جای نگهداشتن تکتک این یادداشتها، فوقش یه جمعبندی ازشون بنویسم شامل کلیت ماجرای اون روزها و درسی که باید ازشون میگرفتم، و بعد اجازه بدم که ذهنم جزئیات آزاردهنده رو فراموش و رها کنه؟ بهعلاوه، جمعوجور کردن همهی این یادداشتها زمان زیادی هم میگیره. در نهایت چه فایدهای داره جز ارضای ذهنی که دوست داره همهچیز زندگیش رو مرتب و منظم ثبت کنه؟
به نظرم میاد این «ثبت کردن وقایع» که خیلی جاها تو زندگی روزمره بهم کمک میکنه و به ذهنم نظم میده، در طولانیمدت یک جنبهی نفرینگونه هم پیدا کرده! اینا همه وابستگیهای کوچیکی هستن که آدم برای خودش ایجاد میکنه. ریشههایی که من رو به گذشته وصل میکنن، و به اتاقم، به کنج امنم. اگه من یه روز بخوام از این خونه برم و توی یه محله، شهر یا کشور دیگه زندگی کنم، قراره علاوه بر وسایل بهدردبخور تمام این دفترها رو هم با خودم بکشونم ببرم؟ چون مطمئنا اونقدر برام شخصی هستن که دلم نمیخواد جایی که خودم نیستم رهاشون کنم. برای همینه که بین دور ریختن وسایل قدیمی، کمکم دارم به دور ریختن دفتر و کاغذهای قدیمیم هم فکر میکنم و سعی میکنم خودمو قانع کنم که واقعا قرار نیست یه روز بهشون احتیاج خاصی پیدا کنم! برای همینه که ایدهی تبدیل کردنشون به تعدادی فایل در لحظهی اول برام فکر جالبی بود.
چند روز بعد از اینکه فایل یادداشتهای کانال رو ایجاد کردم، برگشتم یه چیزی بهش اضافه کنم ولی یه خطای عجیب داد که فایلت خراب شده. تو فاصلهی اینکه دوباره تلاش کنم ورد رو باز کنم، از ذهنم گذشت که: «بیا! آخرشم پاک شد همهش!... ولی همون بهتر!» بعد باز شد و من خوشحال و همزمان کمی هم ناامید شدم!
شاید بهتره یه برنامهای بریزم که فایلها اشتباهی پاک و دفترها اتفاقی سوزونده بشن =))
پ.ن. دلم میخواد فعلا که جای دیگهای فعال نیستم حداقل اینجا بیشتر بنویسم. از بین پیشنویسهای هفتههای گذشته، حس و حال انتشار این یکی اومد فعلا.