سلام

از هفته‌ی پیش دوباره دارم سعی می‌کنم سحرخیز باشم. فهمیده‌م که اگه بعد از نماز یه کم همون‌جا بشینم و سریع نخوام برگردم تو رخت‌خواب، کم‌کم خوابم می‌پره. چیز دیگه‌ای که کمک می‌کنه بیدار بمونم، لایوهای صبحگاهی شاهین کلانتریه. در طول هفته هر روز ۷ صبح حدود نیم ساعت لایو می‌ذاره و درباره‌ی نویسندگی حرف می‌زنه. سه چهار روزیش رو تا حالا شرکت کردم. اصراری ندارم جدی و هر روز دنبالش کنم یا تا آخر هر لایو بمونم، به خودم گفته‌م حداقل یه ربع هم کافیه. موضوع اینه که نقطه‌ی شروع خوبیه برای روز. بعدش ممکنه برم پیاده‌روی یا توی خونه کمی ورزش کنم. اینا هنوز ثابت نشده ولی دارم سعی می‌کنم دوباره یه روتین صبحگاهی سازم. (البته از این عبارت خوشم نمیاد اینقدر که خیلیا به‌طور اغراق‌شده‌ای به کار می‌برنش).

تنها مشکل اینه که هنوز خوب نمی‌تونم وظایف مربوط به پروژه‌ها و فعالیت‌هام رو تو این برنامه بگنجونم! یه روتین قراره کمک کنه مغز عادت‌ها رو به هم وصل کنه ولی هنوز عادت‌های بعدی شکل نگرفتن گویا.

دیروز سومین روز پیوسته‌ای بود که حدود ۸ و نیم صبح، گوشی رو می‌گذاشتم روی میز ناهارخوری تا از رد شدن سایه‌ی پرده از روی گلدون کوچولوی کاکتوسی که یه کسی به بابا داده تایم لپس بگیرم. در ظاهر به نظر میاد از زاویه‌ی فیلم روزهای قبل راضی نیستم که این کارو تکرار می‌کنم، اما انگار از ثبت دوباره‌ش لذت می‌برم! انگار این هم کاری باشه که می‌شه هر روز صبح انجامش داد. یک ساعت و نیم تایم‌لپس بگیرم و بعد سرعتش رو باز هم زیاد کنم و در نهایت ببینم کل اون نور چطور تو ۱۶-۱۷ ثانیه از روی کاکتوس رد می‌شه و سایه‌ها چطور حرکت می‌کنن✨

پنجشنبه تلویزیون داشت انیمیشن سینمایی Extinct رو نشون می‌داد. شخصیت‌های اصلیش یه سری حیوونای بامزه‌ی دونات شکل بودن، یعنی وسط شکم‌شون سوراخ بود! عمیقا لذت بردم از خلاقیت‌های ریزی که جاهای مختلف فیلم با این ویژگی اتفاق می‌افتاد. و ضمنا یادم افتاد چند وقته انیمیشن ندیدم! [این قسمتش رو به عنوان نمونه ببینید :)) ]

شاهین کلانتری امروز و دیروز درباره‌ی کمکی که نویسندگی به مرتب شدن ذهن می‌کنه حرف می‌زد. چیزی که منم تجربه‌ش کرده‌م. اما یه قسمت حرفاش برام تلنگر داشت؛ می‌گفت یه ذهن به‌هم‌ریخته رغبت چندانی به یادگیری هم نداره. مثل اتاق نامرتبی که دلت نخواد یه وسیله‌ی جدید براش بخری و اگر هم بخری ندونی کجا باید بذاریش.

به همه‌ی فعالیت‌هایی فکر کردم که ذهنمو مشغول کردن. کارهایی که بارها هم نوشتم‌شون و اولویت‌بندی کردم، اما اینطور که مشخصه هنوز موانعی وجود دارن که برطرف نشدن. خب با این همه شلوغی، جای تعجب نداره اگه نمی‌تونم رو هیچ‌کدوم به خوبی تمرکز کنم.

خب، با اجازه‌تون پست به‌هم‌ریخته‌ی امروز رو همین جا بدون پایان‌بندی خاصی تموم می‌کنم!