سلام

چند وقت پیش بحث یه کاری بود و دوستم داشت به من و یه نفر دیگه (که داشتیم غر می‌زدیم) می‌گفت این کار آسونه واقعا و می‌شه انجامش داد و...

حرصم گرفته بود، گفتم: برای تو آسونه! (اینو هم در نظر بگیرین که اون فرد انجامش داده بود و ما دو تا نه هنوز.)

گفت: یه بار روان‌شناسم بهم یه حرف خوبی زد. گفت وقتی تو به یه چیزی داری غر می‌زنی یا کاری برات سخته، بیشتر دوست داری شنونده باهات همدردی کنه و تاییدت کنه. ولی چیزی که بهتر کمکت می‌کنه اینه که بشنوی اون‌قدرا هم سخت نیست و می‌شه انجامش داد.

اون لحظه جوابی نداشتم و خیلی هم دوست نداشتم بحثو ادامه بدم. طبق معمول جواب مناسب کلی بعد از بحث به ذهنم رسید!

می‌دونید من اینو قبول دارم که وقتی یه کار به هر دلیلی برای آدم سخت یا ترسناکه، یه راه مواجهه‌ی آسون‌تر باهاش اینه که بدونه آدمای دیگه هم این کارو انجام دادن و چیز غیرممکنی نیست.

اما این فقط یه وجه ماجراس.

جنبه‌ی دیگه‌ش اینه که این سخت یا ترسناک بودن ممکنه دلایل دیگه‌ای هم پشتش باشه غیر از اینکه یه نفر اولین باره داره اون کارو انجام می‌ده. و اگه اینا رو در نظر نگیریم و هی به طرف بگیم این که آسونه، کاری نداره و... نه تنها کمکش نکردیم، بلکه باعث می‌شیم حس بدتری پیدا کنه نسبت به خودش. که به خودش بگه ببین همممه دارن این کارو انجام می‌دن فقط من نمی‌تونم! من چقدر ناتوان و بی‌عرضه‌م :)

من درست نمی‌دونم تو این موقعیتا چطور می‌شه به کسی کمک کرد. شخصا نمی‌تونم بشینم برای اون دوست توضیح بدم چرا کاری که اون روز صحبتش بود برام سخته (چون صحبت کردن از نقاط ضعف و آسیب‌پذیری‌ها کلا سخته و از طرف دیگه به نظرم نباید پیش هر کسی هم بازش کرد). اما حالا دیگه می‌دونم اگه یه وقت کسی بهم گفت کاری چیزی براش سخته، من همون اول نپرم بگم من و خیلیای دیگه انجامش دادیم و آسونه، پس تو هم می‌تونی! حتی شاید لازم نباشه همدردی کنم و بگم برای منم سخت بود ولی از پسش براومدم. چون اینطوری هم دارم از دید خودم نگاه می‌کنم نه اون. به جاش اولش می‌تونم بپرسم چرا؟ چه قسمتیش برات سخته؟ و اگه دوست داشت در موردش حرف بزنه گوش کنم بهش. فقط گوش کنم حتی اگه راه حلی نداشته باشم. چون می‌دونم حرف زدن ازش چقدر می‌تونه سخت باشه.

برای من هم کارایی هست که انجام‌شون سخته و این گاهی اذیتم می‌کنه که یه عده فکر می‌کنن نباید اینقدر سختش کنم چون خیلیا انجامش می‌دن و... و البته، می‌دونم این دلیل نمی‌شه بی‌خیال اون کارها بشم (مخصوصا اگه لازمه انجام بشن). می‌دونم اولین نفری که باید برای حل این مشکل اقدامی بکنه خودمم (در بعضی موارد هم کارایی کردم).

شاید شب‌های بعد در این مورد بیشتر بنویسم.