سلام :)
دوشنبه صبح، تقریبا همهی استرسی که بابت رفتن به دندونپزشکی داشتم، بعد از معاینهی اولیه و وقتی قرار شد برم عکس بگیرم و برگردم از بین رفت. دو ماه پیش بخشی از پر کردگی دندونم شکسته بود و تو این مدت چند بار دیگه هم تیکههایی ازش شکست ولی همچنان نمیرفتم که دوباره پُرش کنم! در واقع بخش زیادی از نگرانی اون روزم بابت این بود که نکنه دکتره گیر بده که چرا زودتر نیومدی! اما نه تنها گیر نداد، بلکه توی عکس یه پوسیدگی دیگه پیدا کرد و تشخیص داد که ترمیم اون واجبتره :/
دو سال پیش که تو همین بهار چند نوبت برای عصبکشی و ترمیم چند تا از دندونام میرفتم دندونپزشکی، یادمه که یه بار بعد از تموم شدن کار مستقیم و به تنهایی رفتم نمایشگاه کتاب! یه بارم بعد از پر کردن یک یا دو دندونم برگشتم دانشگاه که به کلاس هوش مصنوعی برسم. دوشنبه اما مستقیم برگشتم خونه و اینقدر بیحوصله و خسته بودم که کار خاصی نکردم و بعدازظهر هم بیشتر از معمول خوابیدم.
حالا نمیدونم، شاید به خاطر گرما بود یا مثلا تو آمپولهای بیحسی جدیدا چیزی میریزن :)) اما بهنظرم دلیلش بیشتر اینه که دو سال پیش اون کارها رو دوست داشتم و براشون انگیزه داشتم. اما دوشنبه (مثل خیلی از روزهای دیگهی این اواخر) اشتیاقی برای کارهای زیادم نداشتم و دندونپزشکی رفتن بهانهی خوبی به نظر میومد که مثلا تا شنبه به خودم استراحت بدم، نه؟ (تازه شنبه میخوام دوباره برم برای پر کردن اون دندون اصلیه!)
اما یه کار مفیدی که اون روز انجام دادم، دیدن ویدیوی جدید مهرسا شرع الاسلام بود. مهرسا در زمینهی نوروساینس و مغز و تفکر و... تولید محتوا میکنه. من از طریق کانال لادن باهاش آشنا شدم و گاهی به صفحهش یه سری میزنم. موضوع این ویدیو تلاش هوشمندانه بود و توش از این میگه که در یادگیری یه علم یا مهارت، صرفِ تلاش کردن (هرچقدرم زیاد) باعث نمیشه تو اون زمینه به حد بالایی برسیم. موضوع رو از دیدگاه نوروساینس بررسی میکنه و میگه اینجا با سه تا مولکول سر و کار داریم: دوپامین، سروتونین و استیل کولین.
دوپامین در حین یادگیری قراره کمک کنه که با داشتن یه حس خوب انگیزهمون حفظ بشه و تو مسیر بمونیم.
سروتونین وقتی ترشح میشه که یه تمرین یا مرحله از کار انجام شده و ما پاداش گرفتیم.
استیل کولین هم تو شکلگیری مسیرهای جدید عصبی که به یادگیری منجر میشن موثره.
پس، تلاش هوشمندانه فقط این نیست که یه زمانی رو در روز یا هفته برای تمرین و یاد گرفتن یه مهارت بذاریم. اولا باید اون کار برامون یه معنایی داشته باشه که در طول یادگیری بهمون انگیزه بده. دوما مهمه که پاداش دریافت کنیم، حتی شده خودمون در حد نوشتن قدمهایی که تا اینجا اومدیم و تشویق خودمون، به خودمون پاداش بدیم! و سوما برای اینکه به مغزمون بفهمونیم این کار ارزشش رو داره که به خاطرش انرژی بذاره و مسیرهای جدیدی شکل بده، باید نشون بدیم این کار جدید واقعا برامون مهمه. این رو با کار عمیق و تمرکز کردن روی اون تمرین یا مطالعه، و همینطور با ارتباط دادن اون موضوع با چیزای دیگهی روزمره میتونیم به مغز بفهمونیم.
دارم به کارهایی که تو این مقطع مشغولشونم فکر میکنم. از پایاننامه و پروژهی اون یکی آزمایشگاه بگیر، تا کاری مثل خوندن کتابای چالش طاقچه و نوشتن یادداشتهای ماهانه براشون. از خودم میپرسم این کارها شخصا برام معنا و ارزش دارن یا به هر دلیلی مجبور به انجامشونم؟ اون معنا و ارزشها چیان؟ چقدر خودمو تشویق میکنم یا دربارهی پیشرفتهام با بقیه صحبت میکنم که اجازه بدم از طرف اونا هم تشویق بشم، به جای اینکه فقط بذارم با سوالهاشون حالمو بگیرن؟ چقدر برای کارهام وقت جدی میذارم و موقع انجام دادنشون تمرکز دارم؟
به نظرم بحث بیشتر از فقط expert شدن تو یه زمینهی خاصه. داریم دربارهی ادامه دادن مسیری حرف میزنیم که روز اول برامون جذاب بوده، ولی حالا که واردش شدیم و طبیعتا یه وقتا خسته میشیم، نیاز داریم به خودمون یادآوری کنیم که چرا این مسیرو میخواستیم طی کنیم. نیاز داریم پیشرفتهامونو از اول تا اینجا به خاطر بیاریم و بابتش به خودمون تبریک بگیم. (حتی شاید در مواردی بعد از یه بازنگری متوجه بشیم دیگه لزومی نداره اون مسیرو ادامه بدیم).
برگردم به استرسی که اول پست اشاره کردم. یکی از مشکلاتم که باعث اضطراب و عقب انداختن کارهام میشه این تفکره که طرف مقابل نگه چرا زودتر انجامش ندادی یا مطرحش نکردی؟ حالا این هم تو مسائل پزشکیه هم تو مثلا ارتباط با استاد راهنمام و هر چیز مشابه دیگهای. (به قول یکی از بلاگرها، مشکلاتمو به جای حل کردن حمل میکنم)! و بدیهیه که هر چی یه کار بیشتر عقب میفته اون اضطراب تشدید میشه و مقابله باهاش سختتر. بنابراین خوشحالم که دندونپزشکیه رو رفتم و بیشتر از این به تعویق ننداختمش. جا داره به خودم یه پاداش بدم حقیقتا... البته چیزی غیر از استراحت تا شنبه :))