سلام

+ هفته‌ی پیش که به ما دانشجوها لطف کردن دو روز رو تعطیل کردن، من روز دوم رو رفتم به کارام برسم. این هفته که لطف نکردن، خودم امروز نرفتم که نشون بدم رئیس کیه :| در حقیقت صبح پاشدم و خیلی خوابم میومد و بی‌حوصله بودم. یه لیوان بزرگ هم چایی ریختم ولی همین‌طور که صبحانه می‌خوردم تصمیم گرفتم نرم. فکر کردم دیدم آخرین باری که کلاس پیچوندم ترم پیش بود، جلسه‌ی اول یکی از کلاسا که فکر می‌کردم اصلا تشکیل نشه. کلاسی که امروز نرفتم، تنها کلاس این ترمم هست که استادش حضور غیاب می‌کنه. و دقیقا همین کلاسا هستن که اگه نری، جز همون غیبت خوردن هیچ ضرری برات ندارن :))

++ آلبوم جدید محسن چاوشی (بی‌نام) امروز اومد بالاخره. آهنگاش همه از شعرای مولانا و سعدی‌ان و دو تا هم از وحشی بافقی و فصیح‌الزمان شیرازی. کاور آلبوم هم به نظرم جالبه. خوشم میاد از خواننده‌هایی که عکس خودشون کاور آلبوم رو تشکیل نمی‌ده. فکر کنم نسخه‌ی فیزیکی آلبوم فردا میاد ولی من پیش‌خریدش کرده بودم از بیپ تیونز. (به نظرتون چقد شانس دارم تو قرعه‌کشیِ ۵۰ آلبوم فیزیکی و پوستر امضا شده برنده بشم؟!) پیشنهاد میدم از همون بیپ‌تیونز بخرید ارزون‌تر درمیاد. البته من که می‌دونم آخرش می‌رید غیر قانونی دانلود می‌کنید :/

+++ یه عادت جدید رو سه هفته‌س تمرین می‌کنم. اونم این که شب‌ها حداقل نیم‌ساعت قبل از خواب گوشی و لپ‌تاپ رو بذارم کنار. در واقع یه ویدیو دیدم که داشت می‌گفت قبل از خواب اهداف روز بعدتون رو بنویسید و شکرگزاری کنید و چند تا کار اینطوری. این گوشی کنار گذاشتن رو هم خودم اضافه کردم و فکر کنم جدی‌تر از چیزایی که اون ویدیو می‌گفت دنبالش کردم! نمی‌تونم بگم تغییر خیلی محسوسی حس می‌کنم تو کیفیت خوابم ولی خب بدم نیست، ذهنم شبا آروم‌تره به نسبت.

++++ چند روز پیش صبح تو راه دانشگاه داشتم سعی می‌کردم به جهان لبخند بزنم و اینا، که نزدیکای دانشگاه یه پرنده هم متقابلا بهم لبخند زد و منو مورد لطف قرار داد =)) سریع یه دستمال از جیبم درآوردم سرم رو پاک کردم و تو شیشه‌ی یه خونه هم نگاه کردم به نظرم رسید اثری نمونده. وقتی رسیدم دانشگاه تو آینه‌ی دسشویی چک کردم دیدم چرا هنوز یه کم اثر مونده! تصمیم گرفتم برم وسایلمو بذارم آزمایشگاه بعد برم چادرمو بشورم. از شانس با یه استادی سوار آسانسور شدم که خیلی رو ظاهر و چیزای اینطوری حساسه. هی خدا خدا می‌کردم این لکه‌ی سفید تابلو رو نبینه. یهو گفت دخترم! آماده بودم جواب بدم که به خدا این همین الان اتفاق افتاده! که گفت کوله‌پشتیت رو تنظیم کن بالاتر باشه، اینطوری کمرت آسیب می‌بینه و این حرفا. خدا رو شکر اگرم اونو دید به روم نیاورد :))

+++++ هفته‌ی پیش دوستم که پشتیبانه، اومده بود آزمایشگاه پیشم و داشت زنگ می‌زد به دانش‌آموزاش. دوستای کنکوری ببخشن، سر هر تلفن کلی می‌خندیدیم :)) البته نه که اونا رو مسخره کنیم. مثلا این زنگ زد به یکی‌شون بعد تا مامانه گوشی رو برسونه به دخترش، دوستم یادش افتاد تازگی به این زنگ زده. ولی کم نیاورد و به طرف گفت دیدم هفته‌ی پیش استرس داشتی گفتم دوباره زنگ بزنم ببینم چی کار کردی :)) یا مثلا یه پدیده‌ای که برام تازگی داشت این بود که اکثرا برا خط تلفن خونه آهنگ پیشواز گذاشته بودن :| من برا گوشیمم هیچ‌وقت از اینا نذاشتم :/ یه مقدارم با این آهنگا سرگرم بودیم خلاصه. ولی در کل داشتم فکر می‌کردم خدا رو شکر من هیچ‌وقت نرفتم تو این کار. همون یه باری که خودم درگیر مافیای کنکور بودم بسه برام.