۱) اول از همه این پست وبلاگ آقای سه نقطه رو اگه ندیدین، ببینین: اطلاعیه سومین سال کمپین کوله پشتی مهر.
۲) بعد از ده ماه دوری از میادین، دوباره دارم میرم باشگاه! و خب میدونین بدتر از بدندردِ بعد از جلسهی اول چیه؟ جلسهی دوم که باید با همون درد باز ورزش کنی :))
بعد میدونین بدتر از جوگیری جلسهی اول که میخوای همهی حرکاتو کامل بری چیه؟ جوگیری جلسهی دوم که نیم ساعت پیاده میری تا باشگاه و بعدشم دو ساعت با مترو و اتوبوس میای خونه :|
فقط دلم میخواد اونی که بهم گفت تو پیلاتس همهش میگیری میخوابی رو پیدا کنم =))) حالا اینطوری هم نگفته بود ولی تصورم این نبود که اینقد سنگین باشه، نابود شدم اصن :)) اینم بگم که حس میکنم سرم کلاه رفته، باشگاهِ دانشگاه تا همین چند وقت پیش به دانشجوها کلی تخفیف میداد تا ما اومدیم بریم کلا آزاد شده :/ بیتربیتا :(
۳) ملت غرغرویی شدیم کلا. پریروز تو اتوبوس، با وجود هندزفری تو گوشم شنیدم خانومی که نزدیکم نشسته بود داره به بغلیش میگه: شیراز داره بارون میاد، کردستان هوا سرد شده، اونوقت ما اینجا داریم میپزیم! خواستم بگم خانوم قبول دارم هوا خیلی گرمه، ولی همین که من سه و نیم بعدازظهر جرئت کردم برم خونه برا اینه که هوا یه کم ابری شده و خورشید مستقیم نمیتابه تو سرمون! بعد یه نگاه کردم دیدم یه شلوار ضخیم و گرم پوشیده :| خب آخه چرا؟ :/
۴) یه حرف هم در باب کامنتهای خصوصی و ناشناس: درک میکنم یه وقت ممکنه آدم بخواد بدون شناخته شدن نکتهای بگه یا انتقادی بکنه (مخصوصا وقتی با ادبیات زیبایی داره بیانش میکنه* :)) ) ولی وقتی کامنتتون یه صحبت عادی راجع به پسته، درک نمیکنم چرا بعضا خصوصی یا حتی ناشناس پیام میذارین. :)
* ضمنا من قبول دارم خیلی وقتا پستام صرفا تخلیهی ذهنیه و به درد کسی نمیخوره. اگر حس میکنید وقت ارزشمندتون اینجا تلف میشه اصلا ناراحت نمیشم اگه قطع دنبال کنید ;-)