سلام
خوشحالم از بین دو تا فیلمی که امسال تو جشنواره دیدم یکیش بهترین فیلم شد: خورشید (مجید مجیدی). [یه کوچولو خطر اسپویل!] فیلمش در مورد بچههای کاره و اگه کلیتر بخوایم نگاه کنیم، در مورد گنجهایی که تو زندگی دنبالشونیم. اینکه ممکنه وسط راه بفهمیم دنبال چیز اشتباهی بودیم ولی بعد ببینیم خود اون مسیر چیزای دیگهای بهمون داده. فیلم قشنگی بود هرچند ناراحتکننده هم بود. و خب نسبت به داستانای معمول بیشتر فیلمای دیگهمون متفاوت بود.
امسال خیلی در جریان حواشی جشنواره و فیلما نبودم. یه دونه خروج رو با همون دوستی که همیشه دیر میاد رفتیم دیدیم (این بار زود اومد استثنائا :دی) و خورشید رو هم خودم رفتم دیدم. این وسط یکی از بچهها هی با دوستاش میرفت فیلما رو میدید، خیلیا رم نصفه شب میرفت و من بهش حسودیم میشد :دی بگذریم، میخواستم بگم خیلی در جریان حواشی نبودم ولی دیشب دیدم انگار یه عده از اینایی که میگفتن جشنواره رو تحریم میکنیم، فقط اختتامیه رو نیومده بودن :) از اونور صدا سیما هم بود با سانسور کردناش. (جدی دیگه وقتشه با این تلویزیون اینترنتیا ارتباط برقرار کنم!) خلاصه که بعد از اختتامیه نشستم یه تیکههایی از مراسم اسکارو دیدم بشوره ببره :)) البته که اسکار هم کم سیاسی نیست. کلا چیز رو اعصابیه که هر چیز پر طرفداری تو دنیا آلوده به سیاست میشه. سینما، فوتبال، همه چی. بگذریم بازم! از فیلمای امسال اسکار هم فقط جوکر رو دیده بودم و خسته نباشم واقعا :)) صحبتای واکین فینیکس بعد از گرفتن اسکار رو دو بار دیدم، دوست داشتم حرفاشو :(
بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم، امروز بالاخره به یکی پیام دادم ببینم هنوز میشه تو گروهشون باشم یا نه. اینکه دیر پیام دادم دلایل مختلفی داشت که باعث میشد هی شک کنم و بیخیال بشم. ولی واقعیت اینه که خیلی وقتا همینطورم، میدونم هر چی دیرتر مثلا یه سوالو بپرسم احتمال اینکه جواب مطلوب بگیرم کمتره یا مثلا احتمال شنیدن حرفی که نمیخوام بشنوم بیشتر میشه ولی بازم لفتش میدم. خلاصه بالاخره که پرسیدم و طرف گفت با بقیه بچهها صحبت میکنه و خبر میده. (از ظهر رفته که صحبت کنه :( )
فردا هم یه امتحان زبانی دارم که یه کم براش خونده بودم، ولی تازه یه سری نمونه سوال به دستم رسیده و فهمیدهم کلا با چیزی که فکر میکردم فرق داره. برا همین بستم گذاشتمش کنار کلا :دی با توکل به خدا و اتکا به دانستههای قبلی میریم ببینیم چی میشه!
این دو مورد به علاوهی دو تا کار دیگه مسیراییان که جدیدا دارم امتحان میکنم ببینم چی پیش میاد. جالبه که زیادم به هیچکدوم امید ندارم (مثل امتحان دیگهای که ماه پیش دادم و قبول نشدم) ولی دوست دارم ببینم تو هر کدوم تا کجا میتونم برم جلو. جوریان که هر کدوم اگه یه مرحلهشون انجام بشه مجبورم برا قدم بعد به یه ترسی غلبه کنم! برا همین فکر کنم در نهایت چیز بدی نشه. ینی اگه به خود اون هدفا هم نرسم، احتمالا تو مسیرش میتونم چیزای خوبی به دست بیارم. همون قضیهی گنج و این داستانا :)
* عنوان، جملهایه که واکین فینیکس تو اون ویدیو که لینک کردم از قول مرحوم (!) برادرش گفت. میخواستم عوضش کنم یه چیزی بذارم که به طور صریح توش "مسیر" داشته باشه، اما حس کردم همین بهتره :)