سلام
از وقتی از مشهد برگشتم خیلی درگیر بودم ولی سفرنامهشو به زودی مینویسم. به جز یه سری خاطرات یادم باشه دربارهی تجربیاتی که داشتم و چیزایی که در مورد خودم کشف کردم هم بنویسم.
۱) از جملهی درگیریهام این بود که دیشب بعد از مدتها، به خاطر تکلیفی که باید تا ۱۲ شب تحویل میدادیم تا ساعت ۹ دانشگاه بودم. حالا من قهوهخور نیستم ولی فکر کنم این که تونستم تا ۹ هوشیار بمونم (!) به خاطر قهوهای بود که بعدازظهر با بچهها خوردیم. میدونم چیز عجیبی نیست ولی من واقعا عادت به اینقدر درس خوندن ندارم و از اونجایی که صبحا هم زود میرم دانشگاه، معمولا دیگه اون ساعتا خوابم میگیره :)) با یکی از بچهها بودم که سر همورک اول هم خیلی کمک کرد، ولی این سری انگار من بیشتر میدونستم داستان چیه. این تجربهی با یکی تکلیف نوشتن هم چیز جالبیه. این آدم مدلش اینه که باید یه سوالو تا آخر بره در حالی که من ترجیح میدم مثل امتحان اول یه دور همهی سوالا رو مرور کنم. ولی خوبیش اینه که این وسط هر چقدر لازم باشه سرچ میکنه و میخونه و الان این رو من هم تاثیر گذاشته.
+ چند دقیقهای از ۹ گذشته بود که جمع کردیم بریم، و از اونجایی که درِ ورودی ساختمون از ۹ به بعد قفل میشه، برا اولین بار بود که با اثر انگشت خارج میشدم و یه حس « Like a Boss» طوری داشتم! :دی
+ آخر شب برام عکس فرستاد که تکلیفشو ۴۲ ثانیه مونده به ددلاین آپلود کرده =))
۲) تا بحثش داغه منم بگم! آقا این تست شخصیتشناسی MBTI رو من یه سال و چند ماه پیش دادم شدم ENTJ (البته با درصدای نزدیک E و I که به ترتیب مربوط به برونگرا و درونگرا بودنه)، و چند روز پیش تو همون اپ Youper دادم شدم INFJ. خب این تغییر جای بررسی داره، ولی نکتهی دیگه این که چند شب پیش اتفاقی تو یوتیوب به این ویدیو رسیدم که میگه اگه فلان ویژگیها رو دارین INFJ هستین و این شخصیت رو فقط دو درصد آدما دارن :)) حالا بگذریم که احتمال میدم این دو درصده رو الکی گفته چون n نفر تو کامنتا گفتن عه منم همینم، ولی جالبیش این بود که منم حس میکردم همینم! :)) نمیدونم اگه قبلش نتیجهی INFJ رو نگرفته بودم، بازم این حس رو داشتم یا نه.
+ البته بعد دیدم اینجا هم نوشته خیلی کمیابیم!
۳) آقاگل تا الان سه تا پست گذاشتن با موضوع زیست محیط. ضمن این که پیشنهاد میدم پستاشون رو بخونید، تاکید میکنم که خیلی وقتا میتونیم با یه سری کارای کوچیک سهم خوبی داشته باشیم تو صرفهجویی، تولید کمتر زباله و غیره. حالا که بیشتر از یه ماه از اول ترم میگذره و به این کاری که انجام میدم عادت کردم بد نیست بگمش. من از اول این ترم تصمیم گرفتم وقتی میرم سلف، لیوان یه بار مصرف برای آب خوردن برندارم. شاید واقعا تو اون مقیاس بزرگ که هر روز اون همه لیوان یه بار مصرف دور انداخته میشه تاثیر نداشته باشه، ولی من همین الانشم میتونستم سی چهل تا لیوان دور انداخته باشم. ضمن اینکه این کمک میکنه کمکم بتونم تغییرای بزرگتر هم تو عادتهام بدم. تازه آب نخوردن حین غذا واسه سلامتی هم بهتره :)) خلاصه اینطوری. شما هم اگه از این مدل کارای به ظاهر کوچیک میکنید بیاید بگین که ما هم یاد بگیریم انجام بدیم :)
+ مشهد هم حرم که میرفتم بطری آب میبردم با خودم که از لیوان یه بار مصرف نخوام استفاده کنم، بعد یه سری موقع بازرسی خانومه بهم گفت از این آب یه قلپ بخور :))
+ البته بطری آب هم خودش مسئلهایه! من از بطری آب معدنی استفاده میکنم که استفادهی طولانی ازش خوب نیست، پس هر چند وقت یه بار عوضش میکنم و این خودش تولید زبالهس :(