دیشب خواب دیدم یه جعبه‌ای که انگار توش یه خنجر قیمتی بود ازمون دزدیده شده. ماجراهای قبلش الان یادم نیست. فقط از اینجا یادمه که به یه نحوی دزده رو پیدا کرده بودم و وارد خونه‌ش شده بودم. حالا دزده کی بود؟ سحر دولتشاهی :| تو ورودی یه اتاقی بودم که فضاش تقریبا تاریک بود. جعبه‌هه رو یه میزی بود کنار دیوار و سحر دولتشاهی وسط اتاق وایساده بود. نمی‌تونستم به میز نزدیک بشم چون سحر دولتشاهی هی میومد سمتم و مجبور بودم هی بیام عقب که نرسه بهم. ازش می‌ترسیدم چون می‌دونستم گرد قورباغه رو داره*. اگه می‌پاشید بهم دیگه هر چی می‌گفت گوش می‌دادم. همه چی خراب می‌شد. سر همین حفظ فاصله و نرسیدن به جعبه، این قسمت خواب خیلی دلهره‌آور شده بود. بعد یهو یادم افتاد که نمی‌دونم از کجا، ولی خودمم از اون گرد دارم!! بهش نزدیک شدم و گرد رو فوت کردم تو صورتش. همون‌طوری که مهران غفوریان فوت کرد تو صورت نوید محمدزاده. منتظر بودم اثرشو بذاره که مثلا بهش بگم ساکت بشین یه کناری که من جعبه‌مو بردارم برم! ولی اونم فهمیده بود چی کار کردم. دیوونه شده بود و هی جیغ می‌کشید. انگار مقاومت می‌کرد. بعد متوجه شدم انگار داره دنبال یه ماده‌ای می‌گرده که اثر اون رو خنثی کنه. دیگه خوابم ادامه پیدا نکرد و بیدار شدم :/

ولی فکر کنم این ماده‌ی خنثی کننده ایده‌ی خوبیه برا فصل دوی سریال قورباغه :))

* اگه قورباغه رو ندیدین، تو این سریال از ترکیب یه گیاهِ نمی‌دونم کجایی با پوست قورباغه‌ی یه جای دیگه‌ای (که اینا هر کدوم خودشون توهم‌زان) به یه ماده‌ای رسیدن که کافیه به پوستت بخوره که تا ۲۴ ساعت هر کی هر حرفی بهت بزنه انجامش بدی :)) اسم اینو گذاشتن قورباغه.

حالا اینجا کار به خود سریال ندارم ولی معلومه تاثیرشو رو ذهنم گذاشته که خوابشو دیدم!

+ اون بارم یه خواب قورباغه‌ای دیده بودم :/