۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «زبان» ثبت شده است

امروز با شنیدنی‌ها! (روز شانزدهم)

سلام. امروز یه چیزی به ذهنم رسید که تو این پست ازش بنویسم، ولی یادم رفته الان :/

صبح یه اپیزود کوتاه از پادکست لوگوس گوش دادم. لوگوس پادکست حامد قدیریه و توش از موضوعات فلسفی حرف می‌زنه. اما خیلی سنگین و تخصصی نیست و قابل فهمه. اپیزود ۵۱ رو گوش دادم با عنوان زبان از دست رفته، که توش موضوع زبان رو در عصر مدرن و پیشامدرن با هم مقایسه می‌کرد. می‌گفت در قدیم (در اسطوره‌ها و متون مقدس) منشأ زبان رو یه چیزی فرای این دنیا می‌دونستن و مثلا می‌گفتن خدا اسم‌های چیزها رو به انسان یاد داده (تو قرآن هم همچین اشاره‌ای شده: آیه‌ی ۳۱ سوره‌ی بقره). به علاوه، اسم هر چیزی رو مختص ذات اون می‌دونستن و عقیده داشتن با دونستن اسمش می‌شه بهش سیطره داشت. اما در عصر مدرن زبان یه چیز الهی نیست، بلکه انسان‌ها خودشون یادش گرفتن و تو تکامل بهش رسیدن. این دو تا تفاوت دیدگاه برام جالب بود.

دیگه اینکه، اخیرا دو تا کتاب صوتی گوش دادم ولی متنی‌شون رو هم خوندم! تا وقتی کتاب رو به معنی واقعی کلمه «نخونم»، جزو کتابای خونده‌شده حسابش نمی‌کنم گویا :/ یه دلیلش اینه که تو کتاب صوتی نمی‌شه قسمت‌هایی از متن رو هایلایت کرد.

در کل جنس کارم فعلا طوریه که می‌شه حین بعضی بخش‌هاش چیزی گوش کرد. همین باعث شده برگردم سراغ پادکست و کتاب صوتی.

البته پادکست امروز رو موقع صبحانه گوش دادم نه کار.

و موقع کار چند روزه که می‌رم سراغ فولدر آهنگای محسن یگانه! یه عالمه آهنگ قدیمی ازش دارم که برای آخرین بار گوش می‌دم و پاک می‌کنم. یادم نمیاد چه زمانی اینقدر پیگیرش بودم!

در کل هر از گاهی می‌رم سراغ فولدر یکی از خواننده‌ها و با اون آهنگایی‌شون که برام ویژه نیستن (چه قدیمی چه جدید) همین رفتارو می‌کنم. چون حس می‌کنم چه کاریه این همه آهنگ جمع کرده‌م و گوش نمی‌دم. اینم می‌تونه در راستای تم سبک‌باری امسالم باشه! زیر مجموعه‌ی سبک کردن دنیای دیجیتال شخصیم.

  • فاطمه
  • يكشنبه ۲۱ خرداد ۰۲

زبان‌ها [۲] (روز نهم)

سلام. اگه مسافرتین بهتون خوش بگذره و اگه مثل من مجبورین این تعطیلی رو هم کار کنین بیاین با هم دوست بشیم :))

قرار بود کمی از فکرهام موقع یاد گرفتن اسپانیایی بنویسم! الان شده ۵ ماه که هر روز کمی با دولینگو اسپانیایی یاد می‌گیرم. یه یادداشتی تو پیش‌نویس‌هام پیدا کردم که وقتی تازه یک ماه از شروعم می‌گذشت، چیزایی که بهشون فکر می‌کردم و برام سوال شده بود رو نوشته بودم. از جمله:

۱) تاثیر زبان قبلی تو یادگیری زبان جدید. مثلا تو اسپانیایی تا اینجایی که فهمیدم عموما صفت بعد از اسم میاد، مثل فارسی. اما چون زبانش در کل به انگلیسی شبیه‌تره و اونجا صفت قبل از اسم میاد، عادت کردن به این قاعده سخته! یا تو اسپانیایی تقریبا حروف رو همونطور که نوشته می‌شه می‌خونن. این باید راحت‌تر و طبیعی‌تر از این باشه که یه چیز بنویسیم و یه چیز دیگه بخونیم، اما مدام تلفظ‌های انگلیسی میان تو ذهنم. (البته الان خیلی بیشتر از اون موقعی که اینا رو نوشتم عادت کردم.)

۲) ریشه‌ی اینکه تو بعضی زبان‌ها واسه هر اسم و شیئی جنسیت قائل می‌شن و تو بعضی زبان‌ها نه، چیه؟ تفاوت ضمیر و صرف فعل و... واسه زن و مرد یه بحثه، جنسیت دادن به اشیاء یه بحث دیگه! بعد چرا بعضی اسم‌ها تو زبان‌های مختلف جنسیت متفاوتی دارن؟! مثلا چک کردم کلمه‌ی خورشید تو اسپانیایی و فرانسوی مذکره، تو آلمانی و عربی مونث. خیلی کنجکاوم بدونم چه فکر و دیدگاه متفاوتی به دنیا بین اون مردم‌ها وجود داشته.

حالا جنسیت هیچی. چی شده که مثلا عرب‌زبان‌ها تو ضمایر و صرف فعل‌هاشون دو نفر رو هم جدا در نظر می‌گیرن (مثنی)؟ چرا با دو نفر تو عربی مثل جمع برخورد نمی‌شه؟ اینو تو زبان دیگه‌ای نشنیدم باشه.

+ در مورد این تفاوت ضمیر و فعل براساس جنسیت تو زبان‌های شرق آسیا، روسی و غیره چیزی نمی‌دونم و کنجکاوم بدونم اونا هم دارنش یا نه.

  • فاطمه
  • يكشنبه ۱۴ خرداد ۰۲

زبان‌ها (روز چهارم)

دیروز تو پیج نشر اطراف دیدم یه کتاب جدید منتشر کردن به اسم: «ارواح ملیت ندارند». یه مجموعه جستاره از تجربه‌های زندگی نویسنده (یوکو تاوادا) بین دو زبان ژاپنی و آلمانی. غیر از خود موضوع، نویسنده‌ش هم توجهم رو جلب کرد، چون یادم اومد کتاب بهمنِ چالش طاقچه رو از همین نویسنده خونده بودم.

اما واقعا نمی‌دونم چرا این موضوع برام جالبه. فروردین کتاب «به عبارت دیگر» رو خوندم از جومپا لاهیری، که اونم از زندگی بین دو زبان نوشته، از مهاجرت و چندزبانه بودن و تاثیرشون بر هویت. نویسنده اصالتا هندیه ولی تو آمریکا به دنیا میاد. تو بزرگسالی شروع به یادگیری ایتالیایی می‌کنه و یه مدت هم میره اونجا زندگی می‌کنه و این کتابش هم اولین اثریه که به ایتالیایی نوشته. با اینکه من تجربه‌ی مشترکی باهاش نداشتم، خوندنش برام جالب بود. این کتاب ارواح ملیت ندارند هم ظاهرا درباره‌ی همچین چیزاییه.

کلا زبان برام پدیده‌ی جذاب و رازآلودیه. گاهی وقتا سوال‌هایی درباره‌ی تفاوت‌های جزئی تو زبان‌های مختلف یا چنین چیزهایی ذهنم رو مدت‌ها مشغول می‌کنه. وقت اینو ندارم عمیقا برم سراغ زبان‌شناسی اما خوندن این‌جور مطالب انگار تا حدی اون خوراک ذهنی لذت‌بخش رو برام تأمین می‌کنه. شبیه حرف زدن درباره‌ی زبانه با آدم‌هایی با زبان‌های مختلف. 

شاید شروع یادگیری یه زبان جدید تو چند ماه اخیر هم بی‌تاثیر نباشه. من خیلی کوچیک بودم که شروع به یاد گرفتن انگلیسی کردم و انگار اصلا یادم نمیاد چطور یادش گرفتم و چطور منطقش جاش رو تو ذهنم باز کرد. حالا با اسپانیایی قشنگ دارم دست و پنجه نرم می‌کنم!

یه شوق ناگهانی نسبت به ادبیات آمریکای لاتین باعث شد بخوام اسپانیایی رو شروع کنم. با دولینگو هم شروع کردم، نه اینکه کلاسی چیزی برم. شوق من البته با شوق جومپا لاهیری وقتی می‌خواست ایتالیایی یاد بگیره قابل مقایسه نیست و حتی همونم الان تا حدی فروکش کرده. اما به هر حال دارم ادامه می‌دم (هرچند با سرعت کم) و کشفش هنوزم برام لذت‌بخشه.

احتمالا بعدا بازم ازش بنویسم.

+ مطلب مرتبط: به زبان بینابینی

  • فاطمه
  • سه شنبه ۹ خرداد ۰۲

•• اسم وبلاگ از عنوان کتاب "اتاقی از آن خود"ِ ویرجینیا وولف برگرفته شده.
آرشیو مطالب