بلاگی از آنِ خود

آخ‌آخ! اتفاقا از دیروز دارم فکر می‌کنم اگه الان قرار باشه از ۱۰ سال دیگه نامه دریافت کنم، توش چیا نوشته :|

خاصیت چالشه‌س فک کنم:)))

+ این بلا رو من چند روز پیش بدون این که بگم، سر چند نفر آوردم:)) فرم جلوم بود و هول‌هولی اسم چند نفر رو نوشتم، بعد بهشون اعلام کردم:))) البته نگفتم دروغ بگن، چون خیلی اهمیت نداره:))) اما اونا هم شاکی نشدن.

کار خوبی کردی

😂😂، آقا یکی مدادو از دست این بچه بگیره!

(فاطمه داره می‌گه نه یه لحظه، یه کلمه مونده فقط!)

+کار خوبی کردی به نظرم. منم بودم همین کار رو می‌کردم. اگه راست گفتن بود فقط موردی نداشت، اما خب من که حاضر نیستم به خاطر استخدام شدن یکی دیگه دروغ بگم. 

D:

من هنوز نرسیدم به حدی که بخوام بگم من جای شما بودم چه کار می کردم. از طرفی دوست ندارم دروغ بگم و از طرفی آدم برای اینکه برسه به هدفش و برسه به جایی که قادر باشه بدون دروغ یا وابستگی به دیگران راهشو پیش ببره، این مقاطعو نیاز داره بگذرونه.

به نظر من خوبه آدم به خدای خودش بگه خدایا من اعتقادم اینه. قلبم و ذهنم این رو حکم میکنن. اما برای رشد، برای نزدیکتر شدن به هدف، لازمه این رو بگم. پس خودت ببخش و مواظبم باش :)

مثلا وقتی درسی رو میخونم که بهش باور ندارم، چه قلبی چه عقیدتی، همین رو میگم. میگم خدایا من برای اینکه برسم به اون جایگاهی که عقل میگه و شان میگه، مجبورم پروسه ی حفظ این رو بگذرونم. پس خودت بدون لطفا :)  الاعمال بالنیات :)

آدم باید از یه سری چیز ها بگذره، تا بتونه به چیزای بزرگتر برسه. (البته این نظر شخصی بنده است و هیچگونه باید و همینیکه هستی در این نظریه نیست :) )

موفق باشی =)

بعدش هم اینکه خیلی ها هم میرن مصاحبه راستش رو میگن. میگن اعتقادمون فرق میکنه و به همچین چیزهایی اعتقاد نداریم.

 راستگویی هم تو شخص مصاحبه گر تاثیر میذاره برای انتخاب و استخدام :)

شمام میتونی ثبت نام کنی، بری و اونچه که در نظرت درسته رو انجام بدی.

و نتیجه‌ش هم هرچیزی که صلاحه :)

بامزه بود :)))

راستش آدم باید دقیقا تو موقعیتش قرار بگیره ولی به نظرم این توانایی نه گفتن تو همچین مواقعی به کار میاد دیگه. بنابراین با این دلیل درستی که داری اینقدر عذاب وجدان نداشته باش.

دروغ گفتن به کسی که دروغ میگه اشکالی نداره بنظرم. چون تو دنیایی زندگی میکنه که از دروغ ساخته شده. مخصوصا وقتی آپشن های زیادی هم ندارید.

ما میگفتیم بده داداش. 5 6 تا شماره دیگمونم میدادیم

هومم. خب هرکی اخلاقی و غیراخلاقی خودش تعریف خودش رو تو ذهنش داره.

نمیگم هدف وسیله رو توجیه میکنه.میگم باید آدم یه هزینه هایی رو بپردازه تا یه سری چیزارو به دست بیاره. البته این یجورایی همونه. یجوراییم همون نیست :)

موفق باشی به هر حال

کار خوبی کردی. منم بودم میگفتم من راستشو میگم حالا دوست داری شماره م رو بده دوست نداری نده.

:d باحال بود

یه جاهایی اسم منو نوشتن ولی کسی تماس نگرفته، واقعا زنگ میزنن؟! 

نامه ات باحال بود:)

ولی جدا اگه یه نامه از آینده میگرفتیم توش چی نوشته بود؟؟

آن‌قدر با این دستگاه نامه فرستادید که به جوهرسوزی افتاد. بنشینید بروید سطر دوم. باید دستگاه را هل بدهیم.  «بلند بگو یاعلی!» :)

اینکه سوال شرعی و احکام بپرسن خوبه چون این نظام اسلامیه و نیاز داره نیروهای هم فکرشو جمع کنه 

منتها بعد اینکه احکام پرسید باید چیزهای دیگه هم بپرسه

مثلا بپرسه فلانی تو که میخوایی بشینی پشت میز اداره کار مردم راه بندازی تا حالا کار برای مردم کردی؟ خیریه ای، بسیجی(نه کارت بسیج داشتن)، انجمنی جایی بودی یا میخواهی عین گاو بشینی پشت میز نشخوار کنی و ملت الاف خودت کنی؟

اگه سابقه فعالیت درست درمان داشت و اعتقاد نداشت نباید راهش بدن چون بدرد این ساختار نمیخوره

اگه اعتقاد داشت ولی جز احکام چیز دیگه نپرسیدن که خب نتیجه همین خروجی که میبینیم:)

هیچ وقت یادم نمیره که برای استخدام پسر دوست خانوادگیمون ازش پرسیده بودن رنگ فرش مسجد فومن چیه؟(فومنی هستن اینا ):/ بی ربط به پستت بود اما نمیوونم چرا یهو یادم اومد:)

منم یبار زمانی که دوستم میخواست امریه سربازی بگیره شماره منو داد، منم پشت تلفن چنان ازش تعریف کردم که طرف آخرش با یه حالت خوبی گفت خدا رو شکر، ممنون از مساعدت شما، یعنی خوشحالی و خیال راحت رو از پشت تلفن حس کردم تو صداش :))

دروغ نگفتما خیلی، چون واقعاً پسر خوبی بود، ولی یه کم پیاز داغشو زیاد کردم! :دی

اون کنترل ماشین نامه به گذشته افتاده دستت هی کانال عوض میکنی! خراب میشه بچه :))

کار خوبی کردی ، آفرین 😊