سلام :)

چند شب پیش که ذهنم خیلی مشغول و خسته بود، اومدم یه ویس کوتاه مدیتیشن گوش دادم و بعدش یه آهنگ بی‌کلام ملایم گذاشتم و شروع کردم به تخلیه‌ی ذهنم روی کاغذ. خیلی وقت بود این کارو نکرده بودم و یادم رفته بود حس سبکی بعدش رو. از اون شب سعی کردم این کارو مرتب‌تر انجام بدم. گاهی می‌نویسم، گاهی خط‌خطی می‌کنم یا چیزی می‌کشم. گاهی انگلیسی می‌نویسم یا سعی می‌کنم با دست چپ بنویسم. حس می‌کنم با این کار بخشی از تمرکزم میره رو دقت برای نوشتن به یه زبان دیگه یا با دست مخالف، و اینطوری با اینکه دارم از چیزی که ذهنمو مشغول کرده می‌نویسم، حواسم به چیز دیگه‌ای هم پرت می‌شه.

این با دست چپ نوشتن یادم انداخت که صد بار تا حالا دلم خواسته بود تمرین کنم با دست مخالفم بنویسم ولی به خاطر سخت بودنش پیگیر نشده بودم و زیادم مهم نبود برام. این بار رفتم کمی سرچ کردم درباره‌ش. اینا رو شاید خیلیاشو هم شنیده باشید یا بهتر از چیزی که می‌خوام بگم بلد باشید، اگه جایی رو اشتباه گفتم اصلاح کنین. (خیلی هم پست طولانی‌ای شده :)) )

همون‌طور که می‌دونین مغز ما دو تا نیم‌کره داره: نیم‌کره‌ی راست مغز که سمت چپ بدن رو کنترل می‌کنه، کلی‌نگره و مربوط به تجسم و خلاقیت و فعالیت‌های هنریه. و نیم‌کره‌ی چپ که سمت راست بدن رو کنترل می‌کنه، جزئی‌نگره و مربوط به فعالیت‌های منطقی و ریاضیه. پس هر نیم‌کره یه سری فعالیت‌ها رو مدیریت می‌کنه*. حالا اگه ما بیایم تمرین کنیم که با دست مخالف بنویسیم انگار داریم یه بخشی از مغزمون رو که کمتر فعال بوده تمرین می‌دیم و باعث می‌شیم ارتباطای عصبی جدیدی شکل بگیرن. می‌گن این کار باعث قوی‌تر شدن ارتباط بین دو نیم‌کره و در نتیجه افزایش خلاقیت و اینا می‌شه.

نوشتن البته کار سختیه و با همون دست غالب هم نسبت به فعالیت‌های دیگه کلی طول کشیده تا یادش گرفتیم. پس شاید بهتر باشه این تمرینا رو از کارایی مثل مسواک زدن، استفاده از موس** یا حتی لاک زدن (:دی) با دست مخالف شروع کنیم.

یه بحث دیگه هم اینجا هست. ما خیلی از حرکات رو از بچگی یاد گرفتیم و الان بدون اینکه بهشون فکر کنیم انجام‌شون می‌دیم. یه استادمون می‌گفت شما نوزاد زیر ۴۰ روز که نگاه کنی می‌بینی مرتب دستاشو تکون میده، این در واقع داره شبکه‌های عصبی تو مغزش تشکیل می‌شه و یاد می‌گیره که مثلا با این مقدار انقباض عضله، دست کجا میره. برا همینه که اگه شما چشماتونو ببندین بازم می‌تونین نوک انگشتاتون رو تقریبا به هم برسونین. حالا هر چی مغز جوون‌تر باشه این چیزا رو زودتر یاد می‌گیره. برا همینه که وقتی یکی سکته‌ی مغزی می‌کنه کلی باید توانبخشی براش انجام بشه که دوباره اون حرکات رو به دست بیاره. (البته تو سکته‌ی مغزی یه سری سلول‌ها کلا از بین میرن، نه اینکه مغز ریست شده باشه! ولی فعلا بیشتر از این وارد مقدمات تز من نشیم! :)) ) چیزی که می‌خوام بگم اینه که طبیعیه که به دست آوردن یه مهارت مثل نوشتن با دست مخالف سخت باشه. 

یه کم که داشتم به این چیزا دقت می‌کردم، دیدم دست مخالفم هم بیچاره یاد گرفته یه کارایی رو خوب انجام بده. مثلا من متوجه شده‌م وقتایی که ظرف می‌شورم، عادت دارم با دست چپ ظرفو بگیرم و با دست راست اسکاچ رو، یا عادت دارم با دست چپ ظرفا رو بذارم بالا. هر بار می‌خوام این ترتیبا رو به هم بزنم برا هر دو تا دستم سخته نه فقط برا دست مخالفم. پس شاید برا تمرین دادن مغزمون خوب باشه هر کاری رو که عادت کردیم با هر کدوم از دستامون انجام بدیم، بیایم سعی کنیم با دست مخالف انجامش بدیم.

یه مورد دیگه که زمان مدرسه یادمه سرگرم‌کننده بود و الان باز ذهنم رو مشغول کرده، همزمان نوشتن با دو تا دسته. امتحانش کردین تا حالا؟ تو هر دستتون یه خودکار بگیرین و بذارین روی کاغذ و با دست غالب‌تون شروع کنین به نوشتن. تقریبا بدون اینکه لازم باشه تمرکز زیادی کنین، اون یکی دست همون خطوط رو به شکل متقارن می‌کشه! در واقع اگه زیادی روش دقت کنین خراب میشه :)) اینم پدیده‌ی جالبیه!

اما آیا واقعا این کارا تاثیری داره؟!

تو یکی از سایتایی که می‌خوندم، طرف نوشته بود اوایل که داشته این تمرین رو می‌کرده کمی حواس‌پرتی و اختلال تمرکز براش پیش اومده بود. می‌گفت این موقتی و طبیعیه، چون مغز داره ساختارشو تغییر می‌ده. و گفته بود که بعد از یه مدت درست شده و چقدر تاثیرشو دیده. یه ویدیو هم می‌دیدم که طرف چپ‌دست بود و یه مدتی تمرین کرده بود با دست راست بنویسه، بعد که به یه تسلطی رسیده بود می‌گفت حالا دست‌خط دست چپش خراب شده :))

اما تو یه سایت دیگه به مطلب جالبی برخوردم که می‌تونه کل این داستانو ببره زیر سوال! می‌گفتش که تو تحقیقایی که کردن دیدن تمرین انجام یه کار با دست مخالف درسته که رو افزایش اون مهارت با دست مخالف تاثیر داشته، ولی دیده نشده که هیچ اثری رو افزایش هوش، خلاقیت یا حتی مهارت‌های دیگه داشته باشه. ضمنا گفته بود اصلا این پیش‌فرض که یه دست ما ضعیفه درست نیست. دست غالب توی انجام حرکات دقت بهتری داره و دست مخالف پایداری بیشتر. این که وقتی من می‌خوام در یه ظرف رو باز کنم با دست چپ می‌گیرمش و با دست راست درشو باز می‌کنم، فقط به این خاطر نیست که دست راستم بهتر می‌تونه در رو باز کنه، به این خاطرم هست که دست چپم بهتر می‌تونه خود ظرف رو نگه داره! اینم گفته بود که در کل مغز وقتی تکلیفش روشن باشه که یه کارو باید با کدوم نیم‌کره انجام بده، عملکرد بهتری داره.

بعد از همه‌ی این حرفا، هم‌چنان به نظرم این تمرین نوشتن یا انجام کارا با دست مخالف چالش جالبیه. بدم نمیاد یه مدت ادامه‌ش بدم ولی دیگه می‌دونم لزوما نباید تهش انتظار یه نتیجه‌ی فضایی داشته باشم! :)

* می‌خواستم بگم در مورد هر کس یکی از نیم‌کره‌ها غالبه که به این مطلب برخوردم و دیدم همون جمله‌ی "هر نیم‌کره یه سری فعالیت‌ها رو بر عهده داره" بهتره.

** من چند بار که موس رو گذاشتم طرف چپ لپ‌تاپ، دیدم یه بخش از سختیش اینه که اکثر شورتکات‌هایی که بهشون عادت کردم سمت چپ کیبورد هستن و اون‌طوری دست چپم باید کلی کار انجام بده :/